کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناف بر خوشی گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نَاصِيَتِهَا
فرهنگ واژگان قرآن
موی جلوی پیشانی آن (درعبارت "مَّا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا" گرفتن ناصيه موي جلوي سر کنايه است از کمال تسلط و نهايت قدرت بر آن )
-
يُحَذِّرُکُمُ
فرهنگ واژگان قرآن
شما را مي ترساند - شما را بر حذر مي دارد (حرکت گرفتن ميم به دليل تقارنش با حرف ساکن يا تشديد دار کلمه بعد است)
-
مُتَلَقِّيَانِ
فرهنگ واژگان قرآن
دو گيرنده (کلمه تلقي و تلقن به معناي گرفتن است . و مراد از متلقيان در عبارت " إِذْ يَتَلَقَّى ﭐلْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ ﭐلْيَمِينِ وَعَنِ ﭐلشِّمَالِ قَعِيدٌ " دو فرشتهاي است که موکل بر انسانند ، و عمل او را تحويل گرفته آن را با نوشتن حفظ ميکنند )
-
يَرْکُمَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
که متراکم و انباشته سازد (از کلمه رکم به معناي جمع کردن و قرار دادن چيزي است بر روي چيزي ديگر ، ابر پر پشت را هم از همين جهت سحاب مرکوم ميگويند که قطعات آن رويهم قرار دارد ، پس سحاب مرکوم يعني مجتمع ابر و مجموع آن ، و تراکم اشياء به معناي رويهم قرار ...
-
وَفْداً
فرهنگ واژگان قرآن
شرفياب شدني نگفتني (وفد به معناي قومي است که به منظور زيارت و ديدار کسي و يا گرفتن حاجتي و امثال آنها بر او وارد شوند ، و اين قوم وقتي به نام وفد ناميده ميشوند که سواره بيايند ، کلمه وفد جمع و مفرد آن وافد است )
-
يَتَلَقَّى
فرهنگ واژگان قرآن
مي گيرد (کلمه تلقي و تلقن به معناي گرفتن است . و مراد از متلقيان در عبارت " إِذْ يَتَلَقَّى ﭐلْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ ﭐلْيَمِينِ وَعَنِ ﭐلشِّمَالِ قَعِيدٌ " دو فرشتهاي است که موکل بر انسانند ، و عمل او را تحويل گرفته آن را با نوشتن حفظ ميکنند )
-
فَقَعُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
پس بيفتيد - پس فرود آیید (در اصل "فوقعوا":(پس وقوع یابید) بوده که برای سهولت تلفظ به این شکل درآمده است و "وقوع"عبارت است از حدوث و پديد آمدن،اتفاق افتادن، قرار گرفتن و فرود آمدن که از میان این معانی در عبارت "فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ" فرود آمدن و ا...
-
يَنتَصِرُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
انتقام مي گيرند - از يکديگر ياري مي طلبند - يکديگر را ياري مي کنند(کلمه انتصار و کلمه استنصار هر دو به معناي طلب ياري ، يا يکديگر را ياري کردن است و از آنجايي که اغلب شخص مظلومي که به دليل ضعفش در مقابل ظالم به وي ظلم شده است با ياري گرفتن از ديگران ...
-
أَثْخَنتُمُوهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
بسيار آنها را کشتيد- برآنها غلبه کرديد - آنان را از قدرت و توان انداختید (کلمه اثخان به معناي بسيار کشتن ، و غلبه و قهر بر دشمن است . کلمه ثِخَن به معنی غلظت و بی رحمی است و اثخان کسی به معنی بازداشتن و مانع حرکت وجنبش او شدن است مثلاً با کشتن او . د...
-
يُثْخِنَ
فرهنگ واژگان قرآن
تا آرامش و قرار گيرد - تا استحکام يابد (از کلمه ثِخَن به معني غلظت و بي رحمي است و اثخان کسي به معني بازداشتن و مانع حرکت وجنبش او شدن است مثلاً با کشتن او .در عبارت "مَا کَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَکُونَ لَهُ أَسْرَىٰ حَتَّىٰ يُثْخِنَ فِي ﭐلْأَرْضِ " منظو...
-
مَرْوَةَ
فرهنگ واژگان قرآن
نام كوهي بوده در نزديكي كعبه كه يكي از اعمال حج ، هفت مرتبه طي كردن مسافت بين محل اين كوه و كوه صفا است با نام سعي صفا و مروه (فاصله اين دو كوه حدود ۴۲۰ متر است کلمه صفا در لغت به معناي سنگ سخت و صاف است ، و کلمه ي مروه نيز به معناي سنگ سخت است . ا...
-
صَّفْحَ
فرهنگ واژگان قرآن
گذشت کردن - ناديده گرفتن- صفحه (در معناي "صفح "روي خوش نشان دادن نيز مستتر است. پس معناي صفحت عنه اين است که علاوه بر اينکه او را عفو کردم روي خوش هم به او نشان دادم ، و يا اين است که من صفحه روي او را ديدم در حالي که به روي خود نياوردم ، و يا اين اس...
-
رَّسِّ
فرهنگ واژگان قرآن
چاهي که طوقه چيني شده باشد( روایتی از حضرت رضا علیه السلام است که آن حضرت از امیر المؤمنین علیه السلام نقل می کند که اصحاب رس مردمي بودند که درخت صنوبري را ميپرستيدند و نام آن را شاه درخت نهاده بودند و آن درخت رايافث فرزند نوح بر کنار چشمهاي به نام ر...