کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معنای جمله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
قَصَّ
فرهنگ واژگان قرآن
حکايت کرد - داستان نقل کرد- قصّه گفت(کلمه قص به معناي دنباله جاي پا را گرفتن و رفتن است ، و جمله قصصت اثره به معناي رد پاي او را دنبال کردم است و اين کلمه به معناي خود رد پاهم هست ، مانند آيه فارتد علي آثارهما قصصا و آيه و قالت لاخته قصيه و قصص به مع...
-
يَقُصُّ
فرهنگ واژگان قرآن
حکايت می کند - داستان نقل می کند- قصّه می گوید(کلمه قص به معناي دنباله جاي پا را گرفتن و رفتن است ، و جمله قصصت اثره به معناي رد پاي او را دنبال کردم است و اين کلمه به معناي خود رد پاهم هست ، مانند آيه فارتد علي آثارهما قصصا و آيه و قالت لاخته قصيه و...
-
يَقُصُّونَ
فرهنگ واژگان قرآن
حکايت می کنند - داستان نقل می کنند- قصّه می گویند(کلمه قص به معناي دنباله جاي پا را گرفتن و رفتن است ، و جمله قصصت اثره به معناي رد پاي او را دنبال کردم است و اين کلمه به معناي خود رد پاهم هست ، مانند آيه فارتد علي آثارهما قصصا و آيه و قالت لاخته قصي...
-
نَّعْفُ
فرهنگ واژگان قرآن
بگذريم (جزمش به دليل شرط واقع شدن براي جمله بعدي است. کلمه عفو به معناي محو اثر است ، و کلمه مغفرت به معناي پوشاندن است )
-
يَبْخَلْ
فرهنگ واژگان قرآن
بخل بورزد (کلمه بخل در مقابل کلمه اعطاء - دادن به معناي ندادن است.جزمش به دليل شرط شدن براي جمله بعدي است)
-
يَحْلِلْ
فرهنگ واژگان قرآن
فرود آيد- حلول کند(حلول به معناي اقامت و استقرار در مکان است،جزمش براي اين است که شرط شده براي جمله بعدي)
-
تُنفِقُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
تا انفاق کنید -انفاق می کنيد(در جمله "مَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ ﭐللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْکُمْ "چون شرط شده برای جمله بعدي جزم گرفته،کلمه انفاق به معناي بذل مال و صرف آن در رفع حوايج خويشتن و يا ديگران است )
-
مَرَدُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
خو گرفته اند - عادت کرده اند(کلمه مرد به معناي سرکشي و بيرون شدن از اطاعت ، و تمرين و ممارست شر است ، و معناي دوم با جمله مردوا علي النفاق مناسبتر است ، چون معناي آن چنين ميشود : آنها بر مساله نفاق تمرين و ممارست کردهاند ، به حدي که ديگر عادتشان شده ...
-
لَا تُرْهِقْنِي
فرهنگ واژگان قرآن
مرا مجبور نكن (رهق به معناي احاطه و تسلط يافتن به زور است ، و ارهاق به معناي تکليف کردن است . و معناي جمله اين است که مرا به خاطر نسياني که کردم و از وعدهاي که دادم غفلت نمودم مؤاخذه مکن و در کار من تکليف را سخت مگير . )
-
تَنقَلِبُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
به صورتِ ... در مي آييد .(قلب به معناي برگرداندن چيزي از اين رو به آن رو است .جزمش به دليل جواب واقع شدن براي جمله قبلي است )
-
يُوقَ
فرهنگ واژگان قرآن
بازداشته شده - حفظ شده (جزمش به دلیل شرط شدن برای جمله بعدی است مضارع مجهول از مصدر وقايه است که به معناي حفظ کردن است)
-
نُصْلِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
او را مي سوزانيم ( اصلاء بنار به معناي سوزاندن با آتش است البته سوزاندني که نهايت درجه ي حرارت آتش لمس شود و جزمش به دليل جواب واقع شدن براي جمله قبلي است )
-
دِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
پاداش - به معناي مطلق جزا است ، چه وعده باشد و چه وعيد -مجموع يا قسمتي ازاحکامي که خداوند بر انبياي خودش نازل کرده (در جمله "أَلَا لِلَّهِ ﭐلدِّينُ ﭐلْخَالِصُ " منظور عبادت است)
-
تَطَّلِعُ
فرهنگ واژگان قرآن
مطلع می شوی (در عبارت "تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ") -برآید و چیره شود(در جمله "تَطَّلِعُ عَلَى ﭐلْأَفْئِدَةِ " ،اطلاع و طلوع بر هر چيز به معناي اشراف بر آن چيز ، و ظاهر شدن آن است )
-
نَکْتَلْ
فرهنگ واژگان قرآن
تا پيمانه ي طعام بگيريم (جزمش به دليل جواب واقع شدن براي جمله قبلي است.ازاکتيال به معناي گرفتن طعام با کيل است، در صورتي که با کيل معامله شود وکيل به معناي پيمان کردن طعام است)