کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجبور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تَأْمُرُونَنَا
فرهنگ واژگان قرآن
به ما أمر کرد (ما را مجبور کرد)
-
تُکْرِهُ
فرهنگ واژگان قرآن
مجبور کنی
-
إِکْرَاهَ
فرهنگ واژگان قرآن
مجبور کردن کسي به پذيرش چيزي که ازآن بدش مي آيد
-
سَأُرْهِقُهُ
فرهنگ واژگان قرآن
به زودي اورا مجبور مي کنم(فرا مي گيرم)
-
يُرْهِقَهُمَا
فرهنگ واژگان قرآن
که آن دو را مجبور کند (رهق به معناي احاطه و تسلط يافتن به زور است ، و ارهاق به معناي تکليف کردن است )
-
أُرْهِقُهُ
فرهنگ واژگان قرآن
اورا مجبور مي کنم(رهق به معناي احاطه و تسلط يافتن به زور است ، و ارهاق به معناي تکليف کردن است )
-
صَعُوداً
فرهنگ واژگان قرآن
گردنه صعب العبور کوه (عبارت "سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً "يعني به زودي او را به بالا رفتن از گردنه ي عذابي بسيار سخت مجبور مي کنم )
-
قَاهِرُ
فرهنگ واژگان قرآن
غالب و تأثير گذار(قهر نوعي از غلبه را گويند ، و آن اين است که چيزي بر چيز ديگري چنان جلوه و ظهور کند که آنرا مجبور به قبول اثري از آثار خود نمايد ، اثري که يا بالطبع و يا به عنايت و فرض مخالف با اثر مقهور باشد ، مانند ظهور آب بر آتش که آنرا خاموش ميس...
-
قَاهِرُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
غلبه کنندگان تأثير گذار(قهر نوعي از غلبه را گويند ، و آن اين است که چيزي بر چيز ديگري چنان جلوه و ظهور کند که آنرا مجبور به قبول اثري از آثار خود نمايد ، اثري که يا بالطبع و يا به عنايت و فرض مخالف با اثر مقهور باشد ، مانند ظهور آب بر آتش که آنرا خام...
-
قَهَّارِ
فرهنگ واژگان قرآن
بسيارغالب و تأثير گذار(قهر نوعي از غلبه را گويند ، و آن اين است که چيزي بر چيز ديگري چنان جلوه و ظهور کند که آنرا مجبور به قبول اثري از آثار خود نمايد ، اثري که يا بالطبع و يا به عنايت و فرض مخالف با اثر مقهور باشد ، مانند ظهور آب بر آتش که آنرا خامو...
-
رَدُّواْ
فرهنگ واژگان قرآن
برگرداندند (درجمله" فردوا ايديهم في افواههم" : دستهايشان را به دهانهايشان بردند کنايه است از اينکه ايشان را مجبور به سکوت و نگفتن حق ميکردند ، گويا دست انبياء را ميگرفتند و بر دهانهايشان ميگذاشتند و به اين وسيله اعلام ميکردند که بايد از سخن حق ، صرف ...
-
لَا تُرْهِقْنِي
فرهنگ واژگان قرآن
مرا مجبور نكن (رهق به معناي احاطه و تسلط يافتن به زور است ، و ارهاق به معناي تکليف کردن است . و معناي جمله اين است که مرا به خاطر نسياني که کردم و از وعدهاي که دادم غفلت نمودم مؤاخذه مکن و در کار من تکليف را سخت مگير . )
-
مُصَيْطِرٍ
فرهنگ واژگان قرآن
غالب - داراي سيطره (اصل کلمه مصيطر از سيطره - با سين - است ، چيزي که هست گاهي سين آن را به صاد قلب ميکنند و سيطره به معناي غلبه و قهر است وقهر نوعي از غلبه را گويند که چيزي بر چيز ديگري چنان جلوه و ظهور کند که آنرا مجبور به قبول اثري از آثار خود نماي...
-
مُصَيْطِرُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
غالبان - آنان كه داراي سيطره اند(اصل کلمه مصيطر از سيطره - با سين - است ، چيزي که هست گاهي سين آن را به صاد قلب ميکنند و سيطره به معناي غلبه و قهر است وقهر نوعي از غلبه را گويند که چيزي بر چيز ديگري چنان جلوه و ظهور کند که آنرا مجبور به قبول اثري از ...
-
مَّغْرَمٍ
فرهنگ واژگان قرآن
كسي كه بي جهت مجبور به پرداخت خسارتي كه خود مسببش نبوده شود - ضرر و خسارتي که انسان بدون اينکه جنايت و يا خيانتي مرتکب شده باشد ، از مال خود بپردازد (کلمه غُرم به معني ضرر و خسارتي است که انسان بدون اينکه جنايت و يا خيانتي مرتکب شده باشد ، از مال خ...