کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بِـ
فرهنگ واژگان قرآن
به - در ( مثلاً در عبارت "فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً "معنی "در" می دهد :و در آن (وقت) در ميان جمعی (از دشمن) قرار گرفتند)
-
مُصْبِحِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
آنانکه به هنگام دمیدن صبح در وضعیتی قرار می گیرند یا کاری را انجام می دهند.(مثلاً "فَتَنَادَوْاْ مُصْبِحِينَ " یعنی یکدیگر را صبح زود صدا زدند)
-
نَحْبَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
پيمانش (کلمه نحب به معناي نذري است که محکوم به وجوب باشد ، مثلا وقتي گفته ميشود فلان قضي نحبه معنايش اين است که فلاني به نذر خود وفا کرد )
-
نَفْساً
فرهنگ واژگان قرآن
شخصی - کسی (کلمه نفس در اصل به معناي همان چيزي است که به آن اضافه ميشود مثلاً "نفس الانسان" يعني خود انسان و"نفس الحجر" يعني خود سنگ است)
-
نَفْسِي
فرهنگ واژگان قرآن
خودم (کلمه نفس در اصل به معناي همان چيزي است که به آن اضافه ميشود مثلاً "نفس الانسان" يعني خود انسان و"نفس الحجر" يعني خود سنگ است)
-
نُقَيِّضْ لَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
بر او مي گماريم - نزدش مي بريم (کلمه نقيض از مصدر تقييض است که هم به معناي تقدير است ، و هم چيزي را نزد چيزي بردن . مثلاً قيضه له يعني فلاني را نزد فلان کس آورد)
-
نَفْسٍ
فرهنگ واژگان قرآن
نفـْس - جان - خود (کلمه نفس در اصل به معناي همان چيزي است که به آن اضافه ميشود مثلاً "نفس الانسان" يعني خود انسان و"نفس الحجر" يعني خود سنگ است)
-
نَفْسِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
خودش - نفسش - جانش (کلمه نفس در اصل به معناي همان چيزي است که به آن اضافه ميشود مثلاً "نفس الانسان" يعني خود انسان و"نفس الحجر" يعني خود سنگ است)
-
نَّفْسِهَا
فرهنگ واژگان قرآن
خودش - نفسش - جانش (کلمه نفس در اصل به معناي همان چيزي است که به آن اضافه ميشود مثلاً "نفس الانسان" يعني خود انسان و"نفس الحجر" يعني خود سنگ است)
-
نُّفُوسُ
فرهنگ واژگان قرآن
نفسها - جانها(کلمه نفس در اصل به معناي همان چيزي است که به آن اضافه ميشود مثلاً "نفس الانسان" يعني خود انسان و"نفس الحجر" يعني خود سنگ است)
-
نُفُوسِکُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
نفسهايتان - جانهايتان- دلهايتان(کلمه نفس در اصل به معناي همان چيزي است که به آن اضافه ميشود مثلاً "نفس الانسان" يعني خود انسان و"نفس الحجر" يعني خود سنگ است)
-
مُشْرِقِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
آنانکه به هنگام طلوع خورشید در وضعیتی قرار می گیرند یا کاری را انجام می دهند.(مثلاً عبارت "فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ "یعنی هنگام طلوع خورشید در پی آنان به تعقیب آنان پرداختند)
-
ظُهُورُهُمَا
فرهنگ واژگان قرآن
کمرهاي آن دو(چون وقتي از اعضاي جفتي دو نفر صحبت مي کنيم از صيغه جمع استفاده مي کنيم چون مثلاً دو نفر چهارچشم دارند لذا از عبارت " أعينهما " استفاده مي شود و اين قاعده براي اعضاي تکي دو نفر هم مصطلح شده است مثل "ظهورهما")
-
يُلْقِي
فرهنگ واژگان قرآن
القاء می کند (کلمه القاء به معناي طرح و افکندن است و این از مواردی است که باب افعال معنی متضاد با سایر بابها دارد. مثلاً در ملاقات و تلاقی رسیدن و روبروشدن دو چیز به یکدیگر منظور است و در القاء جدا شدن )
-
سَبِّحِ
فرهنگ واژگان قرآن
تسبيح گو - از عيب و نقص بري بدان (در عبارت "سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ " منظور اين است که بوسيله ستودن پروردگارت او را از عيب بري بدان مثلاً بگو او نتها ناتوان نيست بلکه تواناي بي نهايت است )