کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فُلَاناً
فرهنگ واژگان قرآن
فلاني
-
أَمْکَنَ مِنْهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
بر آنان مسلط کرد (امکنه منه معنايش اين است که او را بر فلاني مسلط کرد و قدرت داد )
-
ثُقِفُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
دیده شوند ومغلوب شوند (اصلش از ثقف ثقافه که معنايش اين است که فلاني برخورد و يافت )
-
نُسِفَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
پراکنده شدند (وقتي گفته ميشود : فلاني گندم را نسف کرد ، معنايش اين است که آن را با منسف بالا انداخت تا پوستهايش بپرد )
-
يَنسِفُهَا
فرهنگ واژگان قرآن
آن را می پراکند (وقتي گفته ميشود : فلاني گندم را نسف کرد ، معنايش اين است که آن را با منسف بالا انداخت تا پوستهايش بپرد )
-
تَلْفِتَنَا
فرهنگ واژگان قرآن
تا ما را منصرف کني (ازمصدر التفات (باب افتعال) است و ثلاثي مجرد آن لفت است وقتي ميگويند : لفته عن کذا - فلاني را از فلان کار لفت کرد معنايش اين است که او را منصرف ساخت . و فلاني التفات کرد يعني روي خود را از آن سويي که داشت برگردانيد (و به سوي ديگر ن...
-
لَا يَلْتَفِتْ
فرهنگ واژگان قرآن
باز نگردد - رو بر نگرداند (ازمصدر التفات (باب افتعال) است و ثلاثي مجرد آن لفت است وقتي ميگويند : لفته عن کذا - فلاني را از فلان کار لفت کرد معنايش اين است که او را منصرف ساخت . و فلاني التفات کرد يعني روي خود را از آن سويي که داشت برگردانيد (و به سوي...
-
ثَقِفْتُمُوهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
آنان را ديديد وبه آنان دست يافتيد(اصلش از ثقف ثقافه که معنايش اين است که فلاني برخورد و يافت )
-
نَحْبَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
پيمانش (کلمه نحب به معناي نذري است که محکوم به وجوب باشد ، مثلا وقتي گفته ميشود فلان قضي نحبه معنايش اين است که فلاني به نذر خود وفا کرد )
-
نَسْفاً
فرهنگ واژگان قرآن
پراکندگي وصف ناشدني - پراکندگي کامل (وقتي گفته ميشود : فلاني گندم را نسف کرد ، معنايش اين است که آن را با منسف بالا انداخت تا پوستهايش بپرد )
-
نَنسِفَنَّهُ
فرهنگ واژگان قرآن
حتماً مي پاشيم - حتماً پراکنده مي کنيم (وقتي گفته ميشود : فلاني گندم را نسف کرد ، معنايش اين است که آن را با منسف بالا انداخت تا پوستهايش بپرد )
-
نُقَيِّضْ لَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
بر او مي گماريم - نزدش مي بريم (کلمه نقيض از مصدر تقييض است که هم به معناي تقدير است ، و هم چيزي را نزد چيزي بردن . مثلاً قيضه له يعني فلاني را نزد فلان کس آورد)
-
ﭐصْدَعْ
فرهنگ واژگان قرآن
آشکار کن (بي پرده بگو)(کلمه صدع و فرق و فصل به يک معنا است ، و معناي فلان صدع بالحق ، اين است که فلاني حق را بي پرده و آشکارا گفت . )
-
يَسُوءُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
که اندوهگين کنند (از مسائه به معناي غصهدار کردن است . " ساء زيد فلانا" يعني زيد فلاني را اندوهناک کرد)
-
لَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
نه از آنان مي خواهند كه عذر خواهي كنند (عتب به معناي غضب و حزن است ، وقتي گفته ميشود : فلاني بر فلاني عتب کرد معنايش اين است که غم او را خورد ، و اگر برگردد و دلجوئيش کند ميگويند عاتبه ، و اسم اين ماده عتبي است ، يعني برگشتن معتوب عليه به چيزي که ماي...