کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
صُّورِ
فرهنگ واژگان قرآن
بوق - شیپور (نفخ صور - دميدن در بوق کنايه است از اعلام مطلبي را که بايد همگي عملي کنند به جمعيت انبوهي چون لشکر ، مثل اينکه همگي در فلان روز و فلان ساعت حاضر خارج شوند)
-
بَوَّأْنَا
فرهنگ واژگان قرآن
فلان مکان را مهيا کرديم ، تا مرجع و بازگشت گاه( او )باشد و همواره به آنجا برگردد .
-
نَحْبَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
پيمانش (کلمه نحب به معناي نذري است که محکوم به وجوب باشد ، مثلا وقتي گفته ميشود فلان قضي نحبه معنايش اين است که فلاني به نذر خود وفا کرد )
-
نُقَيِّضْ لَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
بر او مي گماريم - نزدش مي بريم (کلمه نقيض از مصدر تقييض است که هم به معناي تقدير است ، و هم چيزي را نزد چيزي بردن . مثلاً قيضه له يعني فلاني را نزد فلان کس آورد)
-
ﭐصْدَعْ
فرهنگ واژگان قرآن
آشکار کن (بي پرده بگو)(کلمه صدع و فرق و فصل به يک معنا است ، و معناي فلان صدع بالحق ، اين است که فلاني حق را بي پرده و آشکارا گفت . )
-
صَّمَدُ
فرهنگ واژگان قرآن
بی نیازی که همه (برای رفع نیازشان ) همواره قصد او می کنند (اصل در معناي کلمه صمد قصد کردن و يا قصد کردن با اعتماد است ، وقتي گفته ميشود : صمده ، يصمده ، صمدا معنايش اين است که فلاني قصد فلان کس يا فلان چيز را کرد ، در حالي که بر او اعتماد کرده بود . ...
-
ضَاقَ بـِ
فرهنگ واژگان قرآن
تنگ کرد(در عبارت "ضَاقَ بِهِمْ ذَرْعاً "تعبيري است کنايهاي و معنايش اين است که راه چاره آن امر به رويش بسته شد و يا راهي براي خلاصي از فلان امر نيافت ، و وجه اين کنايه اين است که چنين کسي مانند خياطي ميماند که به هر متري و ذرعي که پارچه را متر ميکند ...
-
عَيِينَا
فرهنگ واژگان قرآن
خسته شديم (کلمه عي که مصدر عيينا است - به طوري که راغب ميگويد - به معناي ناتواني وکسالتي است که بعد از انجام کاري عارض ميشود . وقتي ميگوييم : أعياني کذاو يا عييت بکذا معناي اولي اين است که فلان کار مرا خسته کرد ، و دومي اين است که مناز فلان کار خسته ...
-
يَسْطُرُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
مي نويسند ( سَطْر يا سَطـَر به معناي صفي از کلمات نوشته شده ، و يا از درختان کاشته شده ، و يا از مردمي ايستاده است و وقتي گفته ميشود : سطر فلان معنايش اين است که فلاني سطر سطر نوشت)
-
مِنْهَاجاً
فرهنگ واژگان قرآن
طریق واضح و روشن (کلمه نَهج به معناي طريق واضح است ، وقتي ميگويند : نهج الامر و انهج معنايش اين است که فلاني فلان امر را روشن و واضح کرد ، و مصدر ميمي آن يعني منهج و منهاج نيز به همان معنا است)
-
تَلْفِتَنَا
فرهنگ واژگان قرآن
تا ما را منصرف کني (ازمصدر التفات (باب افتعال) است و ثلاثي مجرد آن لفت است وقتي ميگويند : لفته عن کذا - فلاني را از فلان کار لفت کرد معنايش اين است که او را منصرف ساخت . و فلاني التفات کرد يعني روي خود را از آن سويي که داشت برگردانيد (و به سوي ديگر ن...
-
لَا يَؤُودُهُ
فرهنگ واژگان قرآن
بر او گران و مشقت آور نيست - خسته اش نمي كند (کلمه يؤد مضارع از مصدر أود است ، که به معناي سنگيني و خستهکنندگي است ، و چون گفته شود : العمل الفلاني آد زيدا معنايش اين است که فلان عمل ، زيد را خسته کرد و به ستوه آورد )
-
لَا يَلْتَفِتْ
فرهنگ واژگان قرآن
باز نگردد - رو بر نگرداند (ازمصدر التفات (باب افتعال) است و ثلاثي مجرد آن لفت است وقتي ميگويند : لفته عن کذا - فلاني را از فلان کار لفت کرد معنايش اين است که او را منصرف ساخت . و فلاني التفات کرد يعني روي خود را از آن سويي که داشت برگردانيد (و به سوي...
-
کِرَامٍ
فرهنگ واژگان قرآن
بزرگواران -ارجمندان (در عبارت "وَإِذَا مَرُّواْ بِـﭑللَّغْوِ مَرُّواْ کِرَاماً"معناي اينکه بگوييم فلاني از فلان عمل زشت تکرم دارد اين است که : از چنين عملي منزه است ، و نفس خويش را از آلودگي به امثال آن منزه ميدارد )
-
سَئَاوِي
فرهنگ واژگان قرآن
به زودي منضم مي شوم (کلمه ماوي مصدر ميمي از فعل أوي - ياوي - اويا و ماوي است ، وقتي ميگويي : أوي الي کذا معنايش اين است که فلاني خود را منضم به فلان کس يا فلان چيز کرد ، مضارعش ياوي و مصدرش اوي و باب افعالش آوي - يؤوي - ايواء است ، يعني فلاني را منضم...