کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
أَعْجَمِيٌّ
فرهنگ واژگان قرآن
کسي که سخن گفتنش غير عربي و غير بليغ است، چه اينکه اصلا عرب نباشد ، يا آنکه عرب باشد ولي لکنتي در زبانش باشد -کسي که نمي تواند درست صحبت کند (عجم به معناي غير عرب است و عجمي کسي را گويند که به غير عرب منسوب باشد و اعجم کسي را گويند که زبانش لکنت باشد...
-
ءَأَعْجَمِيٌّ
فرهنگ واژگان قرآن
غير عربي - نامفهوم( اعجمي :کسي که سخن گفتنش غير عربي و غير بليغ است، چه اينکه اصلا عرب نباشد ، يا آنکه عرب باشد ولي لکنتي در زبانش باشد -کسي که نمي تواند درست صحبت کند)
-
أَعْجَمِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
غير عربها(جمع اعجمي :کسي که سخن گفتنش غير عربي و غير بليغ است، چه اينکه اصلا عرب نباشد ، يا آنکه عرب باشد ولي لکنتي در زبانش باشد -کسي که نمي تواند درست صحبت کند)
-
تَّهْلُکَةِ
فرهنگ واژگان قرآن
هلاکت (در لغت عرب هيچ مصدر ديگري به اين وزن وجود ندارد )
-
ثَمُودَ
فرهنگ واژگان قرآن
نام قوم حضرت صالح که از اقوام عرب بودند ودر سرزمین احقاف یمن زندگی می کردند
-
حِجْراً
فرهنگ واژگان قرآن
هرچيزي که با تحريم ممنوع شده(حجرا محجورا عبارتی بوده که برای دفاع از خود در عرب مرسوم بوده يعني بر تو حرام است که متعرض من شوي ، چون ماه حرام است)
-
أَعْرَابِ
فرهنگ واژگان قرآن
باديه نشينها (کلمه اعراب در اصل جمع عرب است ، ولی در عبارت "ﭐلْأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْراً وَنِفَاقاً " اسم شده براي عربهاي باديهنشين)
-
مَحْجُوراً
فرهنگ واژگان قرآن
ممنوع شده با تحریم (حجرا محجورا عبارتی بوده که برای دفاع از خود در عرب مرسوم بوده يعني بر تو حرام است که متعرض من شوي ، چون ماه حرام است)
-
تَحِيدُ
فرهنگ واژگان قرآن
مهیای فرار می شدی-در اندیشه فرار بودی(از مصدرحيد به معناي عدول و برگشتن به عنوان فرار است . کسي که به منظور فرار دارد راه خود را کج ميکند ، اين حالت را عرب حيد ميگويد )
-
عُزَّىٰ
فرهنگ واژگان قرآن
نام يکي ازبتهايي که معبود اعراب قبل از اسلام بوده است (لات و عزي و منات نام سه بت است که معبود عرب جاهليت بودند و آنان را دختران خدا مي دانستند و بت عزي نمادي از ستاره زهره بوده )
-
جَهَنَّمُ
فرهنگ واژگان قرآن
جهنّم - دوزخ (اسمي است از اسماي آتش آخرت . بعضي گفتهاند اين لفظ از قول عرب که به چاه بسيار عميق جهنام ميگويد اخذ شده . بعضي ديگر گفتهاند که اين کلمه لغتي است فارسي که در زبان عربي شايع شده است . )
-
زَّبَانِيَةَ
فرهنگ واژگان قرآن
فرشتگان موکل بر آتش (زبانية در کلام عرب به معناي پليس است ودر سوره مبارکه علق معنايش اين است که و ما به زودي پليسهاي موکل بر آتش را که فرشتگاني خشن و پر نيرو هستند صدا ميزنيم ، آن وقت است که نصرت هيچ ناصري سودي به حال او نخواهد داشت )
-
زَنجَبِيلاًَ
فرهنگ واژگان قرآن
زنجبيل (در عرب مرسوم بوده که از زنجبيل استفاده عطر و بوي خوش ميکردهاند ، و آن را در جام نوشيدنيها ميريختند ، در اين آيه شريفه 17 سوره مبارکه انسان به ابرار وعده داده که زنجبيل بهشتي را که پاکيزهتر و خوشبوتر است در جام شرابشان ميريزند . )
-
أَسْبَاطِ
فرهنگ واژگان قرآن
فرزندان -نوه ها(اسباط جمع سبط به معناي پسر زاده و يا دختر زاده است ، و ليکن در بني اسرائيل به معناي قوم خاصي بوده ، سبط در اصطلاح ايشان به منزله قبيله در نزد عرب است )
-
يُبَتِّکُنَّ
فرهنگ واژگان قرآن
حتما مي شکافند(عرب جاهليت را رسم بر اين بود که گوش ماده شتري که پنج شکم زائيده باشد بحيره و شتري که به عنوان وفاء به عهد رها ميکردند سائبه را ميشکافتند تا اعلام کنند که اين حيوان آزاد است و در نتيجه خوردن گوشت آن بر همه جايز است . )