کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
طَلْعٌ
فرهنگ واژگان قرآن
شکوفه - شکوفه نخل - اولين مرحله ظهور خرما بر شاخههاي نخل است (کلمه طلع در نخل به منزله گرد گل در ساير درختان است )
-
جستوجو در متن
-
ذَهَبٍ
فرهنگ واژگان قرآن
طلا
-
قِنطَارٍ
فرهنگ واژگان قرآن
پوست گاوی که پر از طلا کرده باشند
-
زُخْرُفَ
فرهنگ واژگان قرآن
زينت - بهجت- طلا (کلمه زخرف به معناي کمال زيبايي هر چيز است و از همين جهت طلا را هم زخرف ميگويند )
-
قَنَاطِيرِ
فرهنگ واژگان قرآن
پوست های گاوی که آنها را پر از طلا کرده باشند(جمع قنطار)
-
دِينَارٍ
فرهنگ واژگان قرآن
پولی از جنس طلا بوده که در قديم ميان مردم رواج داشته
-
مُقَنطَرَةِ
فرهنگ واژگان قرآن
به صورت قنطار در آمده (قنطار به معناي مقدار طلائي است که در يک پوست گاو بگنجد ، و يا به معناي پوستي پر از طلا است. عبارت"ﭐلْقَنَاطِيرِ ﭐلْمُقَنطَرَةِ مِنَ ﭐلذَّهَبِ وَﭐلْفِضَّةِ " کنایه از گنجینه های پراز طلا ونقره است)
-
زُخْرُفَهَا
فرهنگ واژگان قرآن
زينتش - کمال زيبايي اش (کلمه زخرف به معناي کمال زيبايي هر چيز است و از همين جهت طلا را هم زخرف ميگويند )
-
حُلِيِّهِمْ
فرهنگ واژگان قرآن
زيورشان (جمع حلي و آن چيزهايي است که آدمي خود را با آن زينت ميدهد از قبيل طلا ، نقره و امثال آن )
-
سَّامِرِيُّ
فرهنگ واژگان قرآن
مردي از بني اسرائيل که در زماني که حضرت موسي به کوه طور براي مناجات با خداي تعالي و دريافت الواح تورات رفته بود ، گوسالبه اي از طلا ساخت و مردم را به پرستش آن دعوت نمود
-
مِّلْءُ
فرهنگ واژگان قرآن
به اندازه ی آکندگی - به اندازه ی پُری (کلمه ملء به معناي پري ظرف است از چيزي که در آن ريخته باشند . در عبارت "ملء الارض ذهبا" کره زمين ظرفي فرض شده که مالامال از طلا باشد ، پس اين جمله از قبيل استعاره تخييليه ، و استعاره به کنايه است )
-
فَتَنَّاهُ
فرهنگ واژگان قرآن
او را را آزموديم (کلمه فتن در اصل به معناي اين عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبي و بديش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چيز در آتش و يا سوزاندنش به منظور امتحان ، را فتنه خواندهاند )
-
يَفْتِنُونَکَ
فرهنگ واژگان قرآن
تو را به فتنه بيندازند - تو را منحرف سازند (کلمه فتن در اصل به معناي اين عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبي و بديش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چيز در آتش و يا سوزاندنش همچنين آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شد...
-
يَفْتِنَهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
که آنان را شکنجه و عذاب دهند (کلمه فتن در اصل به معناي اين عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبي و بديش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چيز در آتش و يا سوزاندنش همچنين آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شدن انسان نيز اس...