کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صرف کردن اسم یاضمیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مُّمَرَّدٌ
فرهنگ واژگان قرآن
صاف شده ( اسم مفعول از تمريد به معناي صاف کردن است)
-
مُورِيَاتِ
فرهنگ واژگان قرآن
جرقه جهانندگان (موريات جمع اسم فاعل از مصدر ايراء است ، که به معناي برون کردن آتش از سنگ چخماق است )
-
مُبْرِمُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
محكم كنندگان و پايبندان به عهد (اسم فاعل از ابرام به معناي محکم کردن عهد و نشکستن آن است )
-
فَاتِنِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
گمراه کننده گان مردم (جمع فاتن است که اسم فاعل از فتنه به معناي گمراه کردن مردم است )
-
مُسْتَطِيراً
فرهنگ واژگان قرآن
بسیار فراگیر (کلمه مستطير اسم فاعل از فعل استطار است ، که به معناي فاش کردن و منتشر کردن در اقطار است به منتها درجه انتشار ، اين کلمه بليغتر از کلمه طار است ، منظور از عبارت "يَوْماً کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً " این است که قیامت روز به نهايت رسيدن شد...
-
مُرْجِفُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
آنان كه خبرهاى دروغ و دلهره آور پخش مىكنند (کلمه مرجفون جمع اسم فاعل از ارجاف است ، و ارجاف به معناي اشاعه باطل ، و در سايه آن استفادههاي نامشروع بردن است ، و يا حداقل مردم را دچار اضطراب کردن است)
-
مُّقْمَحُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
سر بالا برده شده ها ( کلمه مقمحون اسم مفعول از ماده اقماح است و اقماح به معناي سر بلند کردن است . از اين کلمه برميآيد غلهايي که در اهل دوزخ به کار ميرود ، طوري است که بين سينه تا زير چانه آنان را پر ميکند ، به طوري که سرهايشان رو به بالا قرار ميگيرد ...
-
مُّدْهِنُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
سهل انگاری کنندگان - بی اعتنایی کنندگان (جمع اسم فاعل از مصدر ادهان است ، و ادهان به معناي سهلانگاري است ، که البته در اصل به معناي روغن مالي به منظور نرم کردن چيزي بوده ، و به عنوان استعاره در سهلانگاري استعمال شده است ، و استفهام در آيه ی "أَفَبِهَ...
-
مَرْعَاهَا
فرهنگ واژگان قرآن
گياهش - چراگاهش (کلمه مرعي در معناي رعي به کسره راء و سکون عين - يعني گياه نيز اطلاق ميشود ، همانطور که به معناي مصدر ميمي و اسم زمان و مکان ميآيد ، و مراد از بيرون کردن آب زمين از زمين ، شکافتن چشمهها و جاري ساختن نهرها است ، و مراد از اخراج مرعاي ...
-
مُعْتَبِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
آنانکه عذر خواهیشان پذیرفته شده - راضی کنندگان (کلمه معتبين جمع اسم فاعل ازاعتاب است به معناي ارضا (راضی کردن)است ، و اصل اعتاب به اين معنا بوده که پوستي را که درست دباغي نشده ، دو باره دباغي کنند ، تا اصلاح شود ، سپس اين کلمه را بطور استعاره در هر ع...
-
مَکْظُومٌ
فرهنگ واژگان قرآن
نفس گرفته شده - نفس بند آمده (کلمه کاظمين اسم فاعل از کظم است و کظم به معناي شدت اندوه است از طرفي کظم به معناي بيرون آمدن نفس است ، وقتي ميگويند کظم خود را گرفت ، يعني جلو نفس خود را گرفت ، و کظوم به معناي حبس کردن نفس است ، که خود کنايه از سکوت است...
-
کَاظِمِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
آنانکه با وجود ناراحتي زياد سخني نمي گويند و ناراحتيشان را پنهان مي کنند - آنانکه دم نمي زنند(کلمه کاظمين اسم فاعل از کظم است و کظم به معناي شدت اندوه است از طرفي کظم به معناي بيرون آمدن نفس است ، وقتي ميگويند کظم خود را گرفت ، يعني جلو نفس خود را گر...
-
کَظِيمٌ
فرهنگ واژگان قرآن
آنکه با وجود ناراحتي زياد سخني نمي گويد و ناراحتيش را پنهان مي کنند - آنکه دم نمي زند(کلمه کاظمين اسم فاعل از کظم است و کظم به معناي شدت اندوه است از طرفي کظم به معناي بيرون آمدن نفس است ، وقتي ميگويند کظم خود را گرفت ، يعني جلو نفس خود را گرفت ، و ک...