کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
أُخْدُودِ
فرهنگ واژگان قرآن
شکاف بزرگ زمين
-
فُرِجَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
شكافته شد - پاره شد (کلمه فرج به معناي پيدا شدن شکاف بين دو چيز است )
-
شِقَاقٍ
فرهنگ واژگان قرآن
شکاف - نفاق - نزاع - مشاجره - جدائي - قهر کردن
-
أَوْدِيَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
دره هاي محل عبور سيل (جمع وادي و وادي محلي است که سيلاب از آنجا ميگذرد ، و به همين اعتبار شکاف ميان دو کوه را نيز وادي ميگويند ، و جمع اين کلمه اوديه ميآيد )
-
مِشْکَاةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
جاي چراغ (طاقچه و شکاف بدون منفذ و روزنهاي است که در ديوار خانه ميسازند ، تا اثاث خانه و از آن جمله چراغ را در آن بگذارند ، و اين غير از فانوس است ، چون فانوس به جا چراغي متحرک ميگويند )
-
صَّدْعِ
فرهنگ واژگان قرآن
شکاف (مراد از زمين صاحب صدع در عبارت "وَﭐلْأَرْضِ ذَاتِ ﭐلصَّدْعِ "شکافتن زمين و روييدن گياهان از آن است، کلمه صدع و فرق و فصل به يک معنا است )
-
حَکِيمُ
فرهنگ واژگان قرآن
همیشه محکم (محکم به معناي چيزي است که طوري درست شده که فساد و شکاف در آن پيدا نميشود) - حکيم يکي از اسماي حسناي الهي و از صفات فعل او است که از محکم کاري او در صنع عالم خبر ميدهد
-
فَرْجَهَا
فرهنگ واژگان قرآن
عورتش - شرمگاهش (کلمه فرجه و فرج به معناي شکاف در ميان دو چيز است که با آن از عورت کنايه آوردهاند ، و در قرآن کريم هم که سرشار از اخلاق و ادب است هميشه اين کنايه را استعمال کرده و "احصنت فرجها "يعني داراي عفت بود )
-
غَارِ
فرهنگ واژگان قرآن
غار - شکاف کوه (سوراخ وسيعي است که در کوه باشد ، و مقصود از آن در "إِذْ هُمَا فِي ﭐلْغَارِ" غاري است که در کوه ثور قرار داشته ، و اين غار غير از غاريست که در کوه حرا قرار داشت و محل نزول اولين آيات قرآن کريم بر پيامبر صلي الله عليه وآله بود )
-
فَاجِراً
فرهنگ واژگان قرآن
گناهکار (اسم فاعل از کلمه فجر به معناي انفجار و شکاف وسيع برداشتن است ، آنگاه ميگويد : گناه را هم بدان جهت فجور ناميدند که باعث شکافته شدن و دريده شدن حرمت ديانت است ، ميگوييم : فلاني مرتکب فجور شد ، و يا او فاجر است ، و ايشان فجار و فجرهاند . )
-
فَتِيلاًَ
فرهنگ واژگان قرآن
نخ نازكي كه در شكاف هسته ي خرما يا درون هسته ي آن است - چركي كه با ماليدن دست بر بدن به صورت فتيله در آمده (كلمه فتيل صفت مشبهه از ماده "فتل" به معني پيچيدن است ، و صفت مشبهه گاهي به معناي اسم فاعل ميآيد ، و گاهي به معناي اسم مفعول ، و در عبارت "وَل...
-
وَادِ
فرهنگ واژگان قرآن
وادي - محلي که سيلاب از آنجا ميگذرد - دامنه كوههاي بزرگ(به همين اعتبار شکاف ميان دو کوه را نيز وادي ميگويند ، و جمع اين کلمه اوديه ميآيد.در مجمع البيان گفته : کلمه وادي به معناي دامنه کوههاي بزرگ است ، البته دامنههاي پايين که همه آبهاي کوه در مواقع ...
-
وَادِي
فرهنگ واژگان قرآن
وادي - محلي که سيلاب از آنجا ميگذرد - دامنه كوههاي بزرگ - درّه - سرزمین(به همين اعتبار شکاف ميان دو کوه را نيز وادي ميگويند ، و جمع اين کلمه اوديه ميآيد.در مجمع البيان گفته : کلمه وادي به معناي دامنه کوههاي بزرگ است ، البته دامنههاي پايين که همه آبه...
-
يَفْجُرَ
فرهنگ واژگان قرآن
که باز کند - که بشکافد (عبارت "بَلْ يُرِيدُ ﭐلْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ" يعني : "[نه اينكه به گمان او قيامتى در كار نباشد] بلكه انسان مىخواهد [با دست و پا زدن در شك و ترديد] فرارويش را [ازاعتقاد به قيامت كه بازدارندهاى قوى است] باز كند [تا براى...