کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنگ بر قندیل زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حَسْرَةً
فرهنگ واژگان قرآن
حسرت(حسر دراصل عبارت است از کنار زدن لباس از هر چيزي که ملبس به آن است و کنايه از برملا شدن ناتوانيهاست همچنين اندوه ندامت از فرصتي که از دست رفته از آن جهت که جهالتي که مسبب آن بوده بر ملا شده است)
-
نَطْبَعُ
فرهنگ واژگان قرآن
مُهر مي نهيم - مهر مي زنيم ( بر دل مهر زدن کنايه از اين است که راه ورود هدايت و نور به آن دل را ببندند همانطور که وقتي چيزي را مُهر وموم مي کنند چيزي نمي تواند به آن وارد شود.)
-
طَبَعَ
فرهنگ واژگان قرآن
مُهر زد ( بر دل مهر زدن کنايه از اين است که راه ورود هدايت و نور به آن دل را ببندند همانطور که وقتي چيزي را مُهر وموم مي کنند چيزي نمي تواند به آن وارد شود.)
-
طُبِعَ
فرهنگ واژگان قرآن
مُهر زده شد ( بر دل مهر زدن کنايه از اين است که راه ورود هدايت و نور به آن دل را ببندند همانطور که وقتي چيزي را مُهر وموم مي کنند چيزي نمي تواند به آن وارد شود.)
-
يَطْبَعُ
فرهنگ واژگان قرآن
مُهرمي زند ( بر دل مهر زدن کنايه از اين است که راه ورود هدايت و نور به آن دل را ببندند همانطور که وقتي چيزي را مُهر وموم مي کنند چيزي نمي تواند به آن وارد شود.)
-
خِتَامُهُ
فرهنگ واژگان قرآن
مهرو مومش - پايانش (درمورد خوردني ونوشيدني آخرين طعمي که از آن در دهان باقي مي ماند )(کلمه ختام به معناي وسيله مهر زدن است و در عبارت "خِتَامُهُ مِسْکٌ " ميفرمايد وسيله مهر زدن بر آن رحيق (شراب صاف و بدون ناخالصي) بجاي گل و لاک و امثال آن - که در دني...
-
بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ
فرهنگ واژگان قرآن
دست گشوده ها (بسط يد در يک شخص توانگر به معناي بذل و بخشش مال و احسان به مستحقين است ، و بسط يد در يک زمامدار قدرت بر اداره امور مملکت است بدون اينکه مزاحمي در کارش باشد ، و بسط يد در يک مامور و مجري دستور دولت در باره يک مجرم به معناي زدن و بستن و ش...
-
لَمْ نَسْتَحْوِذْ
فرهنگ واژگان قرآن
چیره و مسلط نبودیم (عبارت "وَإِن کَانَ لِلْکَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُواْ أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْکُمْ وَنَمْنَعْکُم مِّنَ ﭐلْمُؤْمِنِينَ " یعنی :اگر براى كافران بهره ای اندک [از پیروزی ] باشد به آنان مىگويند: آيا [ما كه در ميان ارتش اسلام بوديم] بر ش...
-
صَّفْحَ
فرهنگ واژگان قرآن
گذشت کردن - ناديده گرفتن- صفحه (در معناي "صفح "روي خوش نشان دادن نيز مستتر است. پس معناي صفحت عنه اين است که علاوه بر اينکه او را عفو کردم روي خوش هم به او نشان دادم ، و يا اين است که من صفحه روي او را ديدم در حالي که به روي خود نياوردم ، و يا اين اس...
-
قَارُونُ
فرهنگ واژگان قرآن
نام فردي از قوم موسي علي نبينا و عليه السلام که پسر عمو يا پسر خاله حضرت نيز بوده است و پس از اينکه به ثروتي مي رسد که حمل کليدهاي گنجهايش گروهي تنومند را خسته مي کرده سر به طغيان بر مي دارد و حتي با اجير کردن زني فاحشه قصد تهمت زدن به حضرت موسي را د...
-
يَلْمِزُکَ
فرهنگ واژگان قرآن
بر تو خرده مىگيرند- از تو عیب جویی می کنند(اصل ماده همز به معناي شکستن است ، و کلمه لمز نيز به معناي عيب است پس همزه و لمزه هر دو به يک معنا است . ولي بعضي گفتهاند : بين آن دو فرقي هست ، و آن اين است همزه به آن کسي گويند که دنبال سر مردم عيب ميگويد و...
-
يَهِيمُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
حيران و سرگردانند (کلمه يهيمون از هام - يهيم - هيمانا است و اين واژه به معناي آنست که کسي پيش روي خود را بگيرد و برود ، و مراد از هيمان در هر وادي در عبارت "أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي کُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ"، افسار گسيختگي آنان در سخن گفتن است ، ميخو...
-
يَبْسُطُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
مي گشايند - گسترش مي دهند-وسعت مي دهند (جزمش به دليل شرط شدن براي جمله بعدي است . "يَبْسُطُواْ إِلَيْکُمْ أَيْدِيَهُمْ "يعني : دستهايشان را (به اسارت ، آزار و کشتن) بر ضد شما مي گشايند . بسط يد در يک شخص توانگر به معناي بذل و بخشش مال و احسان به مستح...
-
عَرَّضْتُم
فرهنگ واژگان قرآن
غيرمستقيم گفتيد- دربسته گفتيد (کلمه تعريض که مصدر باب تفعيل است ، و فعل عرضتم که از آن مشتق شده به معناي گرداندن وجهه کلام به سويي است که شنونده ، مقصود گوينده را بفهمد ، و گوينده به مقصود خود تصريح نکرده باشد ، که به زبان فارسي آن را طعنه زدن و گوشه...
-
َمَا رَمَيْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
پرتاب نکردی - نیفکندی - تیر نینداختی(رمي به معناي انداختن تير به طرف دشمن ، و يا به طرف شکار است . اصطلاحاً به تهمت زدن هم اطلاق مي شود مثلاً در عبارت "إِنَّ ﭐلَّذِينَ يَرْمُونَ ﭐلْمُحْصَنَاتِ "مثل اينکه تهمت زننده که بي گناهي را متهم ميکند ، مانند ک...