کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلب مالکیت کردن از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مَا مَلَکَتْ أَيْمَانُکُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
بردگان شما-کنیزان شما(معنی کلمه به کلمه اش می شود : مالک شده دستهای راست شما ، از آن جهت است که قرار داد و پیمان را با دست راست می بندند یا اینکه گرفتن و مالکیت نیز به وسیله دست راست که نشانه ی قدرت است شایع می باشد به هرحال عبارت " مَلَکَتْ أَيْمَان...
-
مَا مَلَکَتْ أَيْمَانُهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
بردگان آنها - کنیزان آنها(معنی کلمه به کلمه اش می شود : مالک شده دستهای راست شما ، از آن جهت است که قرار داد و پیمان را با دست راست می بندند یا اینکه گرفتن و مالکیت نیز به وسیله دست راست که نشانه ی قدرت است شایع می باشد به هرحال عبارت " مَلَکَتْ أَيْ...
-
مَا مَلَکَتْ أَيْمَانُهُنَّ
فرهنگ واژگان قرآن
بردگان آن زنان (معنی کلمه به کلمه اش می شود : مالک شده دستهای راست شما ، از آن جهت است که قرار داد و پیمان را با دست راست می بندند یا اینکه گرفتن و مالکیت نیز به وسیله دست راست که نشانه ی قدرت است شایع می باشد به هرحال عبارت " مَلَکَتْ أَيْمَانُکُمْ ...
-
مَا مَلَکَتْ يَمِينُکَ
فرهنگ واژگان قرآن
بردگانت - کنیزانت (معنی کلمه به کلمه اش می شود : مالک شده دستهای راست شما ، از آن جهت است که قرار داد و پیمان را با دست راست می بندند یا اینکه گرفتن و مالکیت نیز به وسیله دست راست که نشانه ی قدرت است شایع می باشد به هرحال عبارت " مَلَکَتْ أَيْمَانُکُ...
-
حَشْرٌ
فرهنگ واژگان قرآن
محشور کردن -بيرون کردن از ديار(کلمه حشر به معناي بيرون کردن و کوچ دادن قومي از قرارگاهشان به زور و جبر است )
-
قَدَّتْ
فرهنگ واژگان قرآن
پاره کرد (کلمه قد و همچنين قط به معناي پاره کردن است ، اما قد به معناي پاره کردن از طول است ولي قط به معناي پاره کردن از عرض است )
-
يُدْحِضُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
تا نابود کنند(از ادحاض به معني هلاک کردن و باطل کردن وغالب شدن)
-
سُجِّرَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
افروخته شد (در عبارت "إِذَا ﭐلْبِحَارُ سُجِّرَتْ "تسجير و افروختن درياها ، به دو معنا تفسير شده ، يکي افروختن دريايي از آتش و دوم پر شدن درياها از آتش -از کلمه سجر به معناي شعلهور کردن و تيز کردن آتش است و به قولي پر کردن از آتش)
-
تُقَاتِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
پروا کردن از او
-
قَصَمْنَا
فرهنگ واژگان قرآن
شکانديم (کنايه از هلاک کردن)
-
لَّعْنَةَ
فرهنگ واژگان قرآن
دور بودن از رحمت (کلمه لعن به معناي دور کردن ملعون از رحمت است )
-
بَغْيَ
فرهنگ واژگان قرآن
ستم -طلب کردن حق ديگران از راه تعدي بر آنان
-
مُّمَرَّدٌ
فرهنگ واژگان قرآن
صاف شده ( اسم مفعول از تمريد به معناي صاف کردن است)
-
مَرْحَمَةِ
فرهنگ واژگان قرآن
ترحم کردن - رحم نمودن (مصدر ميمي از ماده رحمت است )
-
يُرْدُوهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
که هلاکشان کنند (از ارداء به معناي هلاک کردن)