کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رِند و حقه باز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لَّمْ يَنتَهِ
فرهنگ واژگان قرآن
دست بر نداشت وبرندارد- بس نكرد و بس نكند - باز نايستاد و باز نايستد
-
لَّمْ تَنتَهِ
فرهنگ واژگان قرآن
دست بر نداشتي وبرنداري- بس نكردي و بس نكني - باز نايستادي و باز نايستي
-
حُکْمَ
فرهنگ واژگان قرآن
حُکم -فرمان محکم ونافذ واستوار- بريدن نزاع به وسيله قضا -علم به معارف حقه الهيه و کشف حقايقي که در پرده غيب است ، و از نظر عادي پنهان است ميباشد (درعباراتي نظير "وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ ءَاتَيْنَاهُ حُکْماً وَعِلْماً "و"ءَاتَيْنَاهُ ﭐلْحُکْمَ صَبِي...
-
لَّمْ يَنتَهُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
دست بر نداشته وبرندارند- بس نكرده و نكنند - باز نايستاده و نايستند
-
نُشِرَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
گشوده شد - باز شد(از کلمه نشر به معناي گستردن و متفرق کردن است)
-
شُغُلٍ
فرهنگ واژگان قرآن
کاري که آدمي را به خود مشغول سازد و از کارهاي ديگر باز بدارد
-
فَتَحْنَا
فرهنگ واژگان قرآن
باز کرديم (از فتح به معناي برداشتن قفل و حل اشکال است)
-
زَجْراً
فرهنگ واژگان قرآن
باز داشتني همراه با اجبار("زجر"يعني کسي را با تهديد به مذمت و يا کتک ، از کاري و يا راهي منصرف کني . )
-
لَهْوٌ
فرهنگ واژگان قرآن
هر کار بيهوده و بيارزشي است که آدمي را از کار مهم و پر ارزش باز بدارد -هر عمل سرگرم کنندهاي که انسان را از کاري مهم و حياتي و وظيفهاي واجب باز بدارد ( وقتي ميگويند : الهاه کذا معنايش اين است که آن کار بيهوده وي را مشغول به خود کرد و از کاري مهمتر باز...
-
مَّنشُورٍ
فرهنگ واژگان قرآن
گسترده شده - باز شده (کلمه نشر که مصدر کلمه منشور است به معناي گستردن و متفرق کردن است)
-
لَمْ نَشْرَحْ
فرهنگ واژگان قرآن
گشاده نساختيم (کلمه شرح در اصل لغت به معناي باز کردن گوشت و امثال آن است )
-
صَرَّةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
فرياد شديد - جماعت (از صريربه معني دروازه گرفته شده ، که هنگام باز و بسته شدن صدا ميکند )
-
فَاتِحُ
فرهنگ واژگان قرآن
حلّال - گشاينده - باز کننده (اسم فاعل کلمه فتح به معناي برداشتن قفل و حل اشکال است)
-
فَاتِحِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
حلّال ها- گشاينده ها- باز کننده ها(فاتح اسم فاعل از فتح به معناي برداشتن قفل و حل اشکال است)
-
فَتَحَ
فرهنگ واژگان قرآن
پرده برداشت - حل نمود- گشود- باز کرد( از فتح به معناي برداشتن قفل و حل اشکال است)