کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روی را زمین انداختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نَبَذْتُهَا
فرهنگ واژگان قرآن
آن را انداختم - آن را ریختم - آن را افکندم(کلمه نبذ به معناي دور انداختن چيزي است)
-
جُرُزِ
فرهنگ واژگان قرآن
زمین بایر- زميني که گياه نروياند ، گويي تخم گياهان را ميخورد
-
نَبَذْنَاهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
آنان را افکنديم - آنان را ريختيم (نبذ طرح و دور انداختن چيزي است ، و اين کلمه مثلي است که در مورد ترک و بي اعتنائي استعمال ميشود ، همچنانکه در مقابل آن يعني در مورد اعتناي به امري و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العين را به عنوان مثال استعمال ميکنند)
-
نَبَذُوهُ
فرهنگ واژگان قرآن
آن را دور انداختند -آن را پشت سر انداختند (نبذ طرح و دور انداختن چيزي است ، و اين کلمه مثلي است که در مورد ترک و بي اعتنائي استعمال ميشود ، همچنانکه در مقابل آن يعني در مورد اعتناي به امري و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العين را به عنوان مثال استعمال م...
-
نَّبَذَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
آن را دور انداخت - آن را پشت سر انداخت (نبذ طرح و دور انداختن چيزي است ، و اين کلمه مثلي است که در مورد ترک و بي اعتنائي استعمال ميشود ، همچنانکه در مقابل آن يعني در مورد اعتناي به امري و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العين را به عنوان مثال استعمال ميکن...
-
ﭐقْذِفِيهِ
فرهنگ واژگان قرآن
بگذار در آن (کلمه قذف به معناي نهادن و يا انداختن است در عبارت " أَنِ ﭐقْذِفِيهِ فِي ﭐلتَّابُوتِ فَـﭑقْذِفِيهِ فِي ﭐلْيَمِّ "قذف اول به معناي نهادن ، و قذف دوم به معناي انداختن است ، و معنا اين است که او را در صندوق بگذار و به دريا بينداز شايد هم از...
-
أَرْجِهْ
فرهنگ واژگان قرآن
اورا نگهدار- اورا مهلت بده(از ماده ارجاء به معناي تاخير انداختن است. در عبارت "قَالُواْ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي ﭐلْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ" منظور این است که :موسي و برادرش را مهلت بده و درباره آنان به سياست و شکنجه ، عجله و شتاب مکن و بفرست سا...
-
رَمَىٰ
فرهنگ واژگان قرآن
تير انداخت (رمي به معناي انداختن تير به طرف دشمن ، و يا به طرف شکار است . اصطلاحاً به تهمت زدن هم اطلاق مي شود مثلاً در عبارت "إِنَّ ﭐلَّذِينَ يَرْمُونَ ﭐلْمُحْصَنَاتِ "مثل اينکه تهمت زننده که بي گناهي را متهم ميکند ، مانند کسي ميماند که شخصي را بدون...
-
رَمَيْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
تير انداختي (رمي به معناي انداختن تير به طرف دشمن ، و يا به طرف شکار است . اصطلاحاً به تهمت زدن هم اطلاق مي شود مثل اينکه تهمت زننده که بي گناهي را متهم ميکند ، مانند کسي ميماند که شخصي را بدون اطلاع ترور کند و به نامردي از پاي در آورد )
-
يَرْمُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
تهمت می زنند (رمي به معناي انداختن تير به طرف دشمن ، و يا به طرف شکار است . اصطلاحاً به تهمت زدن هم اطلاق مي شود چون تهمت زننده که بي گناهي را متهم ميکند ، مانند کسي ميماند که شخصي را بدون اطلاع با تیر بزند و به نامردي از پاي در آورد .)
-
نَبَذَ
فرهنگ واژگان قرآن
دور انداخت -پشت سر انداخت (نبذ طرح و دور انداختن چيزي است ، و اين کلمه مثلي است که در مورد ترک و بي اعتنائي استعمال ميشود ، همچنانکه در مقابل آن يعني در مورد اعتناي به امري و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العين را به عنوان مثال استعمال ميکنند)
-
يَرْمِ
فرهنگ واژگان قرآن
تهمت بزند (رمي به معناي انداختن تير به طرف دشمن ، و يا به طرف شکار است . اصطلاحاً به تهمت زدن هم اطلاق مي شود چون تهمت زننده که بي گناهي را متهم ميکند ، مانند کسي ميماند که شخصي را بدون اطلاع با تیر بزند و به نامردي از پاي در آورد .جزمش به دليل جواب ...
-
يُزْجِي
فرهنگ واژگان قرآن
روان مي کند (کلمه يزجي از ازجاء به معناي سوق دادن چيزي است از حالي به حالي ديگر ، پس مراد از آن ، در عبارت "رَّبُّکُمُ ﭐلَّذِي يُزْجِي لَکُمُ ﭐلْفُلْکَ فِي ﭐلْبَحْرِ" به راه انداختن کشتيها در دريا به وسيله باد و امثال آن و روان و نرم ساختن آب است ، چ...
-
ﭐثَّاقَلْتُمْ إِلَى ﭐلْأَرْضِ
فرهنگ واژگان قرآن
خود را به سنگینی می زنید به قسمی که به زمین می نشینید - به زمین می چسبید - زمینگیر می شوید (در اصل باب تفاعل و تثاقلتم بوده است که ت به ث تبدیل و برای اجتناب از ابتدا به ساکن یک همزه وصل اضافه شده است ، از معانی باب تفاعل ، تظاهر است که در این کلمه ا...
-
مُکِبّاً
فرهنگ واژگان قرآن
صورت بر زمین نهاده (کلمه مکب اسم فاعل از إکباب (باب افعال ) است ، و إکباب الشيء علي وجهه به معناي آن است که کسي را به رو به زمين بيندازي. عبارت "يَمْشِي مُکِبّاً عَلَىٰ وَجْهِهِ "یعنی با صورت روي زمين ميخزد )