کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوش قد و بالا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
قَدَّتْ
فرهنگ واژگان قرآن
پاره کرد (کلمه قد و همچنين قط به معناي پاره کردن است ، اما قد به معناي پاره کردن از طول است ولي قط به معناي پاره کردن از عرض است )
-
وَضَعَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
زاييد - وضع حمل كرد(وضع يعني نهادن و از بالا به پايين گذاشتن)
-
وَضَعْتُهَا
فرهنگ واژگان قرآن
زاييدم - وضع حمل كردم("وضع" يعني نهادن و از بالا به پايين گذاشتن)
-
يَظْهَرُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
بر آن بالا می روند (از ظهور به معناي علو و استيلاء است )
-
يَظْهَرُوهُ
فرهنگ واژگان قرآن
که بر آن بالا روند (از ظهور به معناي علو و استيلاء است )
-
وَضَعَتْهُ
فرهنگ واژگان قرآن
او را زاييد -او را وضع حمل كرد(وضع يعني نهادن و از بالا به پايين گذاشتن)
-
وَضَعَتْهَا
فرهنگ واژگان قرآن
او را زاييد -او را وضع حمل كرد(وضع يعني نهادن و از بالا به پايين گذاشتن)
-
رَّابِياً
فرهنگ واژگان قرآن
گردنده(در عبارت "زَبَداً رَّابِياً "چون کف همواره بر روي سيل ميچرخد و بالا ميآيد به آن صفت گردنده داده است )
-
مُّقْمَحُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
سر بالا برده شده ها ( کلمه مقمحون اسم مفعول از ماده اقماح است و اقماح به معناي سر بلند کردن است . از اين کلمه برميآيد غلهايي که در اهل دوزخ به کار ميرود ، طوري است که بين سينه تا زير چانه آنان را پر ميکند ، به طوري که سرهايشان رو به بالا قرار ميگيرد ...
-
دَرَجَةً
فرهنگ واژگان قرآن
درجه و مرتبه صعودي (درج به معني "پله "را در جائي بکار ميبرند که مساله بالا رفتن و صعود را در نظر داشته باشند )
-
قِدَداً
فرهنگ واژگان قرآن
گوناگون و متفاوت(جمع قده است ، که از مصدر قد و به معناي قطعه است ، ودر عبارت "طَرَائِقَ قِدَداً " اگر طرائق را به وصف قدد توصيف کرد ، به اين مناسبت بود که هر يک از آن طريقهها مقطوع از طريقه ديگر است ، و سالک خود را به هدفي غير هدف ديگري ميرساند )
-
غَسَقِ
فرهنگ واژگان قرآن
اولين مرحله از ظلمت و تاريکي شب (کلمه غسق به معناي اولين مرحله از ظلمت شب است ، وقتي گفته ميشود قد غسق الليل معنايش اين است که تاريکي شب فرا رسيد ، و غاسق شب ، آن ساعتي است که شفق و سرخي سمت مغرب ناپديد شود . )
-
غَاسِقٍ
فرهنگ واژگان قرآن
ابتداي تاريکي شب (کلمه غسق به معناي اولين مرحله از ظلمت شب است ، وقتي گفته ميشود قد غسق الليل معنايش اين است که تاريکي شب فرا رسيد ، و غاسق شب ، آن ساعتي است که شفق و سرخي سمت مغرب ناپديد شود . )
-
مَعَارِجِ
فرهنگ واژگان قرآن
درجات بالا - نردبانها (کلمه معارج جمع معرج است که مفسرين آن را به آلت صعود يعني نردبان و کنایه است از مقامات ملکوت که فرشتگان هنگام مراجعه به خداي سبحان به آن عروج ميکنند )
-
کَثِيباً
فرهنگ واژگان قرآن
تودهاي از شن (عبارت "کَانَتِ ﭐلْجِبَالُ کَثِيباً مَّهِيلاًَ "مجموعاً به اين معني است که کوهها به تلّي از ماسه بدل شده و از بالا فرو مي ريزند)