کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حکم کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حُکْمَ
فرهنگ واژگان قرآن
حُکم -فرمان محکم ونافذ واستوار- بريدن نزاع به وسيله قضا -علم به معارف حقه الهيه و کشف حقايقي که در پرده غيب است ، و از نظر عادي پنهان است ميباشد (درعباراتي نظير "وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ ءَاتَيْنَاهُ حُکْماً وَعِلْماً "و"ءَاتَيْنَاهُ ﭐلْحُکْمَ صَبِي...
-
جستوجو در متن
-
سُحْقاً
فرهنگ واژگان قرآن
تکه تکه کردن و خوردن کردن چيزي با دست (در جمله "فَسُحْقاً لِّأَصْحَابِ ﭐلسَّعِيرِ "حکم نفريني براي اصحاب جهنم دارد)
-
حَکَماً
فرهنگ واژگان قرآن
حکم کننده(حکم:فرمان محکم ونافذ واستوار،: لفظ حَکم و حاکم به يک معنا است ، جز اينکه حکم در رسانيدن مدح بليغتر است ، براي اينکه در حق کسي اطلاق ميشود که استحقاق حکم کردن را دارد ، و جز به حق حکومت و قضاوت نميکند ، به خلاف حاکم که مطلق است و به اشخاصي ه...
-
فَرَضْنَا
فرهنگ واژگان قرآن
واجب گردانيديم (دراصل جداکردن قطعه اي از چيزي و تأثير گذاشتن در آن قطعه معني مي دهد و در مورد واجب کردن هم چون پاره اي از حکم را به آن موضوع اختصاص مي دهد ،استفاده مي شود )
-
فَرَضْنَاهَا
فرهنگ واژگان قرآن
آن را لازم و واجب گردانيديم (دراصل جداکردن قطعه اي از چيزي و تأثير گذاشتن در آن قطعه معني مي دهد و در مورد واجب کردن هم چون پاره اي از حکم را به آن موضوع اختصاص مي دهد ،استفاده مي شود )
-
فَرِيضَةِ
فرهنگ واژگان قرآن
مهريه -آنچه واجب شده و تخصيص يافته (دراصل جداکردن قطعه اي از چيزي و تأثير گذاشتن در آن قطعه معني مي دهد و در مورد واجب کردن هم چون پاره اي از حکم را به آن موضوع اختصاص مي دهد ،استفاده مي شود )
-
تَفْرِضُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
معين کرديد - تعيين کرديد - سهم داديد - واجب گردانيديد (دراصل جداکردن قطعه اي از چيزي و تأثير گذاشتن در آن قطعه معني مي دهد و در مورد واجب کردن هم چون پاره اي از حکم را به آن موضوع اختصاص مي دهد ،استفاده مي شود در عبارت "مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَ...
-
فَرَضَ
فرهنگ واژگان قرآن
معين کرد - تعيين کرد - سهم داد - واجب گردانيد (دراصل جداکردن قطعه اي از چيزي و تأثير گذاشتن در آن قطعه معني مي دهد و در مورد واجب کردن هم چون پاره اي از حکم را به آن موضوع اختصاص مي دهد ،استفاده مي شود در عبارت "فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ ﭐلْحَجَّ "منظور ...
-
يَفْصِلُ
فرهنگ واژگان قرآن
داوری می کند - جدايي می اندازد (از فصل به معني تميز بين دو چيز است ، و اگر روز قيامت را روز فصل خوانده ، بدين دليل است که آن روز، روز جدا شدن حق از باطل است ، روزي که به حکم خدا و قضاي او بين حق و باطل و يا بين مجرم و متقي ، جدايي ميافتد . و هر يک از...