کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تَمَاماً
فرهنگ واژگان قرآن
برای تمام و کامل کردن(تمام بودن هر چيز منتهي شدن آن به حدي است که ديگر احتياج به چيزي خارج از خود نباشد ، به خلاف ناقص که محتاج به چيزي خارج از ذات خودش است تا او را تمام کند . )
-
تَصْلِيَةُ جَحِيم
فرهنگ واژگان قرآن
داخل کردن در آتش به حدي که نهايت درجه حرارت آتش را لمس کند
-
حَادَّ
فرهنگ واژگان قرآن
دشمنی کرد(از ریشه محادة به معنی تجاوز با مخالفت٬منع کردن و خودداري نمودن وشدت غضب است به حدي که عقل و تدبير آدمي را از بين ببرد )
-
يُحَادُّونَ
فرهنگ واژگان قرآن
مخالفت مي کنند(از ريشه محادة به معني تجاوز با مخالفت٬منع کردن و خودداري نمودن وشدت غضب است به حدي که عقل و تدبير آدمي را از بين ببرد )
-
يُحَادُّونَ
فرهنگ واژگان قرآن
مخالفت مي کنند(از ريشه محادة به معني تجاوز با مخالفت٬منع کردن و خودداري نمودن وشدت غضب است به حدي که عقل و تدبير آدمي را از بين ببرد )
-
مَرَدُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
خو گرفته اند - عادت کرده اند(کلمه مرد به معناي سرکشي و بيرون شدن از اطاعت ، و تمرين و ممارست شر است ، و معناي دوم با جمله مردوا علي النفاق مناسبتر است ، چون معناي آن چنين ميشود : آنها بر مساله نفاق تمرين و ممارست کردهاند ، به حدي که ديگر عادتشان شده ...
-
تَذْهَلُ
فرهنگ واژگان قرآن
بی خبر می شود - از یاد می برد (از ذهول به معناي با دهشت از چيزي گذشتن و رفتن .درجمله "تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ "یعنی هول قیامت به حدی است که زنی که در حال شیر دادن می باشد بچه اش را از یاد می برد و فرار می کند)
-
وَاصِبٌ
فرهنگ واژگان قرآن
دائمي و شديد - واجب و لازم (کلمه وصب در اصل به معناي بيماري مزمن و غير قابل علاج است وصب وصوبا يعني دايم شد دايم شدني ، و وصب الدين يعني دين ، واجب و لازم شد ، و مفازة واصبة يعني بياباني دور ، به حدي که آخر ندارد )
-
فُصِّلَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
جزء جزء شده - مفصلاً بيان شده -در نهايت روشني بيان شد(و مراد از تفصيل آيات قرآن در عباراتي نظير "کِتَابٌ فُصِّلَتْ ءَايَاتُهُ "اين است که اجزاي آن از يکديگر به حدّي جدا و متمايز شده ، و مفصّل بيان شده تا شنونده ي آگاه به اسلوب کلام بتواند معاني آن ر...
-
فَصَّلْنَا
فرهنگ واژگان قرآن
جزء جزء كرديم - مفصل بيان كرديم - در نهايت روشني بيان كرديم(و مراد از تفصيل آيات قرآن در عباراتي نظير "کِتَابٌ فُصِّلَتْ ءَايَاتُهُ "اين است که اجزاي آن از يکديگر به حدّي جدا و متمايز شده ، و مفصّل بيان شده تا شنونده ي آگاه به اسلوب کلام بتواند معان...
-
يُحَادِدِ
فرهنگ واژگان قرآن
دشمني کند - مخالفت کند(از ريشه محادة به معني تجاوز با مخالفت٬منع کردن و خودداري نمودن وشدت غضب است به حدي که عقل و تدبير آدمي را از بين ببرد . جزمش به دليل شرط واقع شدن براي جمله بعدي است و حرکت گرفتن دال به دليل تقارنش با حرف ساکن بعدي يا تشديد دار...
-
حِکْمَةَ
فرهنگ واژگان قرآن
معرفت علمي است در حدي که نافع باشد -علمی که کاربردی باشد -نوعی حکم که سستی در آن نیست(بر وزن فعلة که وزني است مخصوص افاده نوع ، يعني دلالت بر نوع معنائي ميکند که در اين قالب در آمده پس حکمت به معناي نوعي احکام و اتقان و يا نوعي از امر محکم و متقن اس...
-
نُفَصِّلُ
فرهنگ واژگان قرآن
جزء به جزء بيان مي کنيم - مفصلاً بيان مي کنيم -در نهايت روشني بيان مي کنيم(و مراد از تفصيل آيات قرآن در عباراتي نظير "کِتَابٌ فُصِّلَتْ ءَايَاتُهُ "اين است که اجزاي آن از يکديگر به حدّي جدا و متمايز شده ، و مفصّل بيان شده تا شنونده ي آگاه به اسلوب ک...
-
فَرَاشِ
فرهنگ واژگان قرآن
ملخهايي كه تعدادشان به حدي باشد که زمين را فرش کنند ، يعني روي گرده هم سوار شده باشند ، پس فراش به معناي غوغاي ملخ است . (تشبيه مردم به فراش در روز قيامت شايد از اين جهت باشد كه فراش وقتي جست و خيز ميکند نقطه معلومي را در نظر نميگيرد ، مانند مرغان ،...
-
يُفَصِّلُ
فرهنگ واژگان قرآن
جزء به جزء بيان مي کند - مفصلاً بيان مي کند -در نهايت روشني بيان مي کند(و مراد از تفصيل آيات قرآن در عباراتي نظير "کِتَابٌ فُصِّلَتْ ءَايَاتُهُ "اين است که اجزاي آن از يکديگر به حدّي جدا و متمايز شده ، و مفصّل بيان شده تا شنونده ي آگاه به اسلوب کلام...