کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ته و تو را درآوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لَا يَسْتَخِفَّنَّکَ
فرهنگ واژگان قرآن
مبادا تو را سست کنند - مبادا تو را به ناشكيبايى و سبكسارى وادارند
-
يُنَادُونَکَ
فرهنگ واژگان قرآن
تو را صدا می زنند - تو را ندا می دهند (ندا به معناي صدا زدن و خواندن با صداي بلند است )
-
يَسْتَفِزُّونَکَ
فرهنگ واژگان قرآن
تو را به آرامي حرکت مي دهند - تو را به آرامي مي رانند ("کَادُواْ لَيَسْتَفِزُّونَکَ" نزديک بود تورا حرکت دهند. کلمه استفزاز به معناي راندن و به حرکت در آوردن خفيف و آسان است )
-
نُنَجِّيکَ
فرهنگ واژگان قرآن
بسيارتو را نجات مي دهيم - کاملاً تو را نجات مي دهيم - به تدريج تو را نجات مي دهيم (از معاني باب تفعيل تکثير،مبالغه و تدريج است)
-
کَفَيْنَاکَ
فرهنگ واژگان قرآن
از تو دفع کرديم - از تو باز داشتيم - از تو کوتاه مي کنيم(کلمه کف به معناي کف دست آدمي است که آن را باز و بسته ميکند ، و معناي کففته اين است که من او را با کف دست زدم و دفع کردم ، و بهمين مناسبت متعارف شده که اين کلمه را در معناي دفع هر چند که با کف د...
-
عَدَلَکَ
فرهنگ واژگان قرآن
تو را متعادل و متناسب کرد
-
يُکَذِّبُکَ
فرهنگ واژگان قرآن
تو را به تکذيب وا مي دارد (عبارت "فَمَا يُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِـﭑلدِّينِ " یعنی :[اى انسان!] پس چه چيزى تو را بعد [از اين همه دلايل] به تكذيب دين و [روز قيامت]، وامىدارد؟)
-
نَرْزُقُکَ
فرهنگ واژگان قرآن
تو را رزق و روزی می دهیم (رزق : عطائي که جاري و هميشگي باشد)
-
عَشِيرَتَکَ
فرهنگ واژگان قرآن
عشيره ي تو - خويشان تو (عشيره انسان ، قرابت و خويشان او است و اگر خويشاوندان آدمي را عشيره خواندهاند ، از اين باب است که با آدمي معاشرت دارند و آدمي با آنان معاشرت ميکند)
-
يَفْتِنُونَکَ
فرهنگ واژگان قرآن
تو را به فتنه بيندازند - تو را منحرف سازند (کلمه فتن در اصل به معناي اين عمل بوده که طلا را در آتش کنند تا خوبي و بديش معلوم شود ، آن وقت استعمالش را توسعه داده داخل کردن هر چيز در آتش و يا سوزاندنش همچنين آزمودن آن را فتنه خواندهاند و در داخل آتش شد...
-
جَعَلْنَاکَ
فرهنگ واژگان قرآن
تو را قرار دادیم (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)
-
سَوَّاکَ
فرهنگ واژگان قرآن
تو را درست و نيکو ومنظم کرد (چون مساوي کردن هم نوعي نظم دادن است )
-
مَا يُکَذِّبُکَ
فرهنگ واژگان قرآن
چه تو را واداشته که (جزاي روز قيامت را) تکذيب کني (عبارت "فَمَا يُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِـﭑلدِّينِ " یعنی :[اى انسان!] پس چه چيزى تو را بعد [از اين همه دلايل] به تكذيب دين و [روز قيامت]، وامىدارد؟)
-
لَعَلَّکَ
فرهنگ واژگان قرآن
انتظار می رود كه تو - اميد است كه تو-گویا تو (البته اميد و آرزو از ناحيه خداي تعالي واجب الوقوع است ،يعني هر چه را خدا در بارهاش اميدوار شود ،آن خواهد شد. پس جملاتي كه با لَعَلَّ شروع مي شود و گوينده اش خدايتعالي است وقوعش حتمي است )
-
غَيَابَتِ ﭐلْجُبِّ
فرهنگ واژگان قرآن
ته چاه (گودالي را گويند که اگر چيزي در آن قرار گيرد از دور نمودار نميشود ، و در نتيجه دو کلمه غيابت و جب مجموعا معناي ته چاه را ميدهد که اگر چيزي در آن قرار گيرد به خاطر تاريکيش ديده نميشود )