کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تسلط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عَلَوْاْ
فرهنگ واژگان قرآن
برتري يافتند - تسلط يافتند
-
رَهَقاً
فرهنگ واژگان قرآن
احاطه و تسلط يافتن به زور(ارهاق به معناي تکليف کردن است . )
-
لَا يَرْهَقُ
فرهنگ واژگان قرآن
فرا نمي گيرد (رهق به معناي احاطه و تسلط يافتن به زور است ، و ارهاق به معناي تکليف کردن است )
-
تَرْهَقُهَا
فرهنگ واژگان قرآن
آن را فرا مي گيرد(رهق به معناي احاطه و تسلط يافتن به زور است ، و ارهاق به معناي تکليف کردن است )
-
تَرْهَقُهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
آنان را فرا مي گيرد (رهق به معناي احاطه و تسلط يافتن به زور است ، و ارهاق به معناي تکليف کردن است )
-
يُرْهِقَهُمَا
فرهنگ واژگان قرآن
که آن دو را مجبور کند (رهق به معناي احاطه و تسلط يافتن به زور است ، و ارهاق به معناي تکليف کردن است )
-
مُتَعَالِ
فرهنگ واژگان قرآن
آن بلند مرتبه اي كه بر هر بلند مرتبه اي تسلط دارد ("متعال " مبالغه در علو را ميرساند و خداوند متعال است ، براي اينکه نهايت درجه علو را دارد ، چون علو او از هر علوي بزرگتر است ، پس او آنچنان عاليي است که بر هر عالي ديگر از هر جهت تسلط دارد )
-
أُرْهِقُهُ
فرهنگ واژگان قرآن
اورا مجبور مي کنم(رهق به معناي احاطه و تسلط يافتن به زور است ، و ارهاق به معناي تکليف کردن است )
-
وَکِيل
فرهنگ واژگان قرآن
وكيل - كار ساز (کلمه وکيل از وکالت است که به معناي تسلط بر امري است که مربوط به غير شخص وکيل است ، ولي وکيل قائم به آن امر و مباشر در آن است ، توکيل کردن ديگري هم بهمين معنا است که او را در کاري تسلط دهد تا او بجاي خودش آن کار را انجام دهد ، و توکل ...
-
نَاصِيَتِهَا
فرهنگ واژگان قرآن
موی جلوی پیشانی آن (درعبارت "مَّا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا" گرفتن ناصيه موي جلوي سر کنايه است از کمال تسلط و نهايت قدرت بر آن )
-
مُهَيْمِنُ
فرهنگ واژگان قرآن
فائق و مسلط بر شخصي و يا چيزي (هيمنه چيزي بر چيز ديگر اين است که آن شيء مهيمن بر آن شيء ديگر تسلط داشته باشد ، البته هر تسلطي را هيمنه نميگويند ، بلکه هيمنه، تسلط در حفظ و مراقبت چيزي و تسلط در انواع تصرف در آن است به عبارت ديگر علاوه بر حفظ و مراقب...
-
خَلَائِفَ
فرهنگ واژگان قرآن
جانشینان (خلائف جمع خليفه است . و خليفه بودن مردم در زمين در جمله "خلائف فی الارض"به اين معنا است که هر لاحقي از ايشان جانشين سابق شود و سلطه و توانايي بر دخل و تصرف و انتفاع از زمين داشته باشد ، همان طور که سابقين بر اين کار توانايي و تسلط داشتند ) ...
-
لَا يُظْهِرُ
فرهنگ واژگان قرآن
تسلط نمي دهد (اظهار کسي بر هر چيز به معناي آن است که او را در رسيدن به آن چيز کمک کني و او را بر آن مسلط سازي لذا عبارت "فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَداً " يعني "من کسي را براي احاطه به غيب خودم کمک نميکنم ، و بر غيب خود مسلط نميسازم " )
-
لَا تُرْهِقْنِي
فرهنگ واژگان قرآن
مرا مجبور نكن (رهق به معناي احاطه و تسلط يافتن به زور است ، و ارهاق به معناي تکليف کردن است . و معناي جمله اين است که مرا به خاطر نسياني که کردم و از وعدهاي که دادم غفلت نمودم مؤاخذه مکن و در کار من تکليف را سخت مگير . )
-
کَرَّةً
فرهنگ واژگان قرآن
برگشت - بازگشت (کلمه کرة به معناي برگشتن و هم به معناي دولت است وعبارت "ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ ﭐلْکَرَّةَ عَلَيْهِمْ "یعنی سپس پيروزى بر آنان را به شما باز مىگردانيم وشما را بر آنان تسلط و غلبه می دهیم)