کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاریکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مُّظْلِمُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
در تاریکی قرار گرفته ها
-
مُظْلِماً
فرهنگ واژگان قرآن
در تاریکی قرار گرفته - تاریک
-
قَتَرٌ
فرهنگ واژگان قرآن
دود و يا غبار سياه رنگ - سياهي و تاريکي
-
قَتَرَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
دود و يا غبار سياه رنگ - سياهي و تاريکي
-
عَسْعَسَ
فرهنگ واژگان قرآن
نيمه تاريک مي شود (عسعسه هم به رو آوردن شب اطلاق ميشود ، و هم به رفتن آن . پس عسعسه و عساس به معناي تاريکي مختصر است ، نظير تاريکي اول مغرب و قبل از آفتاب )
-
إِذَا
فرهنگ واژگان قرآن
زمانيکه- ناگهان (مانند:فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ :پس به ناگاه در تاریکی قرار گرفتند)
-
غَاسِقٍ
فرهنگ واژگان قرآن
ابتداي تاريکي شب (کلمه غسق به معناي اولين مرحله از ظلمت شب است ، وقتي گفته ميشود قد غسق الليل معنايش اين است که تاريکي شب فرا رسيد ، و غاسق شب ، آن ساعتي است که شفق و سرخي سمت مغرب ناپديد شود . )
-
غَسَقِ
فرهنگ واژگان قرآن
اولين مرحله از ظلمت و تاريکي شب (کلمه غسق به معناي اولين مرحله از ظلمت شب است ، وقتي گفته ميشود قد غسق الليل معنايش اين است که تاريکي شب فرا رسيد ، و غاسق شب ، آن ساعتي است که شفق و سرخي سمت مغرب ناپديد شود . )
-
عَشِيِّ
فرهنگ واژگان قرآن
طرف آخر روز (گويا از عشوه گرفته شده که به معناي غبار و تاريکي عارض بر چشم است و باعث ميشود آدمي نتواند اشيا را ببيند ، و به اين مناسبت آن قسمت از زمان را هم که بطرف تاريکي ميرود عشي ناميدند )
-
عَشِيَّةً
فرهنگ واژگان قرآن
طرف آخر روز (گويا از عشوه گرفته شده که به معناي غبار و تاريکي عارض بر چشم است و باعث ميشود آدمي نتواند اشيا را ببيند ، و به اين مناسبت آن قسمت از زمان را هم که بطرف تاريکي ميرود عشي ناميدند )
-
کُوِّرَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
درهم پيچيده شد (کلمه تکوير که مصدر فعل کورت است به معناي پيچيدن چيزي ، و به شکل مدور در آوردن آن است ، نظير پيچيدن عمامه بر سر ، و شايد تکوير خورشيد استعاره باشد از اينکه تاريکي بر جرم خورشيد احاطه پيدا ميکند)
-
يُکَوِّرُ
فرهنگ واژگان قرآن
درهم می پیچد (کلمه تکوير که مصدر فعل کورت است به معناي پيچيدن چيزي ، و به شکل مدور در آوردن آن است ، نظير پيچيدن عمامه بر سر ، و شايد تکوير خورشيد استعاره باشد از اينکه تاريکي بر جرم خورشيد احاطه پيدا ميکند)