کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بر اساس … است پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بَرِّ
فرهنگ واژگان قرآن
خشکي
-
جستوجو در متن
-
قَوَاعِدَ
فرهنگ واژگان قرآن
پایه ها - اساس ها - زنان سالخورده ای که به دلیل کهولت سن کسی میل به ازدواج با آنان ندارد(جمع قاعده است ، در عبارت "و القواعد من النساء اللاتي لا يرجون نکاحا " به معناي زني است که از نکاح بازنشسته باشد ، يعني ديگر کسي به خاطر پيرياش ميل به او نميکند ...
-
فَقَعُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
پس بيفتيد - پس فرود آیید (در اصل "فوقعوا":(پس وقوع یابید) بوده که برای سهولت تلفظ به این شکل درآمده است و "وقوع"عبارت است از حدوث و پديد آمدن،اتفاق افتادن، قرار گرفتن و فرود آمدن که از میان این معانی در عبارت "فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ" فرود آمدن و ا...
-
يَقْذِفُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
می افکنند - پرتاب می کنند (عبارت "يَقْذِفُونَ بِـﭑلْغَيْبِ مِن مَّکَانٍ بَعِيدٍ" یعنی : ناآگاهانه و دور از معرفت و علم [درباره كلام حق به عنوان اينكه شعر، جادو، افسانه خرافى و دورغ ساختگى است] سخن پراكنى مىكردند. سخن گفتن بی اساس و ناشی از خیالات بی ...
-
هَارٍ
فرهنگ واژگان قرآن
به آرامی افتاده ( کلمه هار اصلش هائر بوده و به معني به آرامي افتاده است . و عبارت "علي شفا جرف هار فانهار به في نار" جهنم استعارهاي است که حال منافقين مورد نظر را تشبيه ميکند به حال کسي که بنائي بسازد که اساس و بنيانش بر لب آبرفت یا مسیل باشد که هيچ...
-
قُضِيَ
فرهنگ واژگان قرآن
کار(نابوديشان )تمام شد - تکليفشان يکسره شد(کلمه قضاء به معناي حکم است ، و اگر با حرف علي متعدي شود مثل عبارت"فَوَکَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيْهِ " کنايه از اين است که با کشتنش کارش را تمام کرد معناي جمله اين است که : موسي (عليهالسلام) آن دشمن را با...
-
قَضَيْتُ
فرهنگ واژگان قرآن
به پايان بردم - تمام کردم(کلمه قضاء به معناي حکم است ، و اگر با حرف علي متعدي شود مثل عبارت"فَوَکَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيْهِ " کنايه از اين است که با کشتنش کارش را تمام کرد معناي جمله اين است که : موسي (عليهالسلام) آن دشمن را با تمام کف دست و مش...
-
قَضَيْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
حکم کردي(کلمه قضاء به معناي حکم است ، و اگر با حرف علي متعدي شود مثل عبارت"فَوَکَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيْهِ " کنايه از اين است که با کشتنش کارش را تمام کرد معناي جمله اين است که : موسي (عليهالسلام) آن دشمن را با تمام کف دست و مشت زد و يا دفع کرد...
-
قَضَيْتُمُ
فرهنگ واژگان قرآن
به پايان رسانيديد(کلمه قضاء به معناي حکم است ، و اگر با حرف علي متعدي شود مثل عبارت"فَوَکَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيْهِ " کنايه از اين است که با کشتنش کارش را تمام کرد معناي جمله اين است که : موسي (عليهالسلام) آن دشمن را با تمام کف دست و مشت زد و ي...
-
قَضَيْنَا
فرهنگ واژگان قرآن
حکم کرديم - وحي نموديم(کلمه قضاء به معناي حکم است ، و اگر با حرف علي متعدي شود مثل عبارت"فَوَکَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيْهِ " کنايه از اين است که با کشتنش کارش را تمام کرد معناي جمله اين است که : موسي (عليهالسلام) آن دشمن را با تمام کف دست و مشت ز...
-
يُقْضَىٰ
فرهنگ واژگان قرآن
که پایان پذیرد - که تمام شود (کلمه قضاء به معناي حکم است ، و اگر با حرف علي متعدي شود مثل عبارت"فَوَکَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيْهِ " کنايه از اين است که با کشتنش کارش را تمام کرد معناي جمله اين است که : موسي (عليهالسلام) آن دشمن را با تمام کف دست ...
-
يَقْضِي
فرهنگ واژگان قرآن
داورى مىكند (کلمه قضاء به معناي حکم است ، و اگر با حرف علي متعدي شود مثل عبارت"فَوَکَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيْهِ " کنايه از اين است که با کشتنش کارش را تمام کرد معناي جمله اين است که : موسي (عليهالسلام) آن دشمن را با تمام کف دست و مشت زد و يا دفع...
-
يَقْضِيَ
فرهنگ واژگان قرآن
تا تحقق دهد - تا محقق گرداند (کلمه قضاء به معناي حکم است ، و اگر با حرف علي متعدي شود مثل عبارت"فَوَکَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيْهِ " کنايه از اين است که با کشتنش کارش را تمام کرد معناي جمله اين است که : موسي (عليهالسلام) آن دشمن را با تمام کف دست ...
-
يَنتَصِرُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
انتقام مي گيرند - از يکديگر ياري مي طلبند - يکديگر را ياري مي کنند(کلمه انتصار و کلمه استنصار هر دو به معناي طلب ياري ، يا يکديگر را ياري کردن است و از آنجايي که اغلب شخص مظلومي که به دليل ضعفش در مقابل ظالم به وي ظلم شده است با ياري گرفتن از ديگران ...