کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایستادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عَاکِفُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
ملازمان (ازعکوف به معناي ملازمت و ايستادن نزد چيزي است)
-
عَاکِفِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
ملازمان (ازعکوف به معناي ملازمت و ايستادن نزد چيزي است)
-
تَشْخَصُ
فرهنگ واژگان قرآن
خيره مي شود (از شخص به معني باز ايستادن حدقه چشم از حرکت)
-
مَقَامٍ
فرهنگ واژگان قرآن
محل قيام - محل ایستادن - محل ثبوت و پابرجايي هر چيز( به همين جهت محل اقامت را نيز مقام گفتهاند . )
-
عَاکِفُ
فرهنگ واژگان قرآن
ملازم - مقيم (ازعکوف به معناي ملازمت و ايستادن نزد چيزي است. در عبارت "سَوَاءً ﭐلْعَاکِفُ فِيهِ " منظور از "عاکف فيه "کسي است که مقيم مکه باشد)
-
يَعْکُفُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
ملازمت داشتند (ازعکوف به معناي ملازمت و ايستادن نزد چيزي است. عبارت "قَوْمٍ يَعْکُفُونَ عَلَىٰ أَصْنَامٍ لَّهُمْ" يعني :همواره بر پرستش بتهاى خود ملازمت داشتند)
-
مَقَامَهُمَا
فرهنگ واژگان قرآن
در جای آن دو (کلمه مقام در اصل ،اسم مکان ( مکاني است در آن جسمي از اجسام بايستد)يا اسم زمان(زمان ايستادن) ويا مصدر ميمي (ايستادن) ، ولي در موارد بسياري ، صفات و احوال چيزي نوعي ايستادن در يك محل و قرارگاه تشبيه مي شود ، و به آن صفات و احوال ، مقام و...
-
مَّقَامِي
فرهنگ واژگان قرآن
مقام من - اقامت طولاني من (کلمه مقام در اصل ،اسم مکان ( مکاني است در آن جسمي از اجسام بايستد)يا اسم زمان(زمان ايستادن) ويا مصدر ميمي (ايستادن) ، ولي در موارد بسياري ، صفات و احوال چيزي نوعي ايستادن در يك محل و قرارگاه تشبيه مي شود ، و به آن صفات و ا...
-
قِيَامٌ
فرهنگ واژگان قرآن
ایستادن(وقتی که مصدر است نظیرعبارت " فَمَا ﭐسْتَطَاعُواْ مِن قِيَامٍ ") - ایستاده ها (جمع قائم در عبارت "ثم نفخ فيه اخري فاذا هم قيام ينظرون ")
-
قَائِمِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
قيام کنندگان (در عبارت " وَﭐلْقَائِمِينَ وَﭐلرُّکَّعِ ﭐلسُّجُودِ "منظورکساني هستند که خود را براي عبادت خدا و نماز به تعب وزحمت مياندازند،هر جا کلمه قيام ذکر شود معناي معروف برخاستن به ذهن خطور ميکند که آن نيز به دو معنا است ، يکي ايستادن و يکي قبول ...
-
قَيِّمُ
فرهنگ واژگان قرآن
پايدار و استوار-قائم (قائم به امر بندگان واين بدان جهت است که اين کتاب خير دنيا و آخرت پيرو خود را تامين و تضمين نموده و قائم بر اصلاح حال معاش و معاد ايشان است .قيام بر هر چيز به معناي درست کردن و حفظ و تدبير و تربيت و مراقبت و قدرت بر آن است ،چون ق...
-
قِيَماً
فرهنگ واژگان قرآن
پايدار و استوار-قائم (قائم به امر بندگان واين بدان جهت است که اين دين خير دنيا و آخرت ملت خود را تامين و تضمين نموده و قائم بر اصلاح حال معاش و معاد ايشان است .قيام بر هر چيز به معناي درست کردن و حفظ و تدبير و تربيت و مراقبت و قدرت بر آن است ،چون قيا...
-
قَيِّمَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
پايدار و استوار-قائم (قائم به امر بندگان واين بدان جهت است که اين کتاب خير دنيا و آخرت پيرو خود را تامين و تضمين نموده و قائم بر اصلاح حال معاش و معاد ايشان است .قيام بر هر چيز به معناي درست کردن و حفظ و تدبير و تربيت و مراقبت و قدرت بر آن است ،چون ق...
-
قَيُّومُ
فرهنگ واژگان قرآن
بسيار قيام کننده (کلمه قيوم بر وزن فيعول است از ماده قيام است و صفتي است که بر مبالغه دلالت دارد وقيام بر هر چيز به معناي درست کردن و حفظ و تدبير و تربيت و مراقبت و قدرت بر آن است ،چون قيام به معناي ايستادن است ، و عادتا بين ايستادن و مسلط شدن بر کا...
-
قَائِمُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
ايستاده -برپا -پا بر جا- ثابت قدم (عبارت"ﭐلَّذِينَ هُم بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ " به اين معني است که پاي شهادت خود مي ايستند و براي اداي گواهي هاي خود پايبند و متعهدند،هر جا کلمه قيام ذکر شود معناي معروف برخاستن به ذهن خطور ميکند که آن نيز به دو ...