کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجام شده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مَفْعُولاًَ
فرهنگ واژگان قرآن
انجام شده (َانَ أَمْرُ ﭐللَّهِ مَفْعُولاًَ " : همواره فرمان خداوند شدني است)
-
تَعْمَلْ
فرهنگ واژگان قرآن
عمل صالح انجام دهد (جزمش براي اين است که شرط شده براي جمله بعدي)
-
لَا تَفْعَلُوهُ
فرهنگ واژگان قرآن
که انجام ندهيد(جزمش براي اين است که شرط شده براي جمله بعدي)
-
مَّفْرُوضاً
فرهنگ واژگان قرآن
مقرر شده - تعيين شده (کلمه فرض به معناي قطع هر چيز محکم و جدا کردن بعضي از آن ، از بعضي ديگر است و به همين جهت در معناي وجوب استعمال ميشود ، براي اينکه انجام دادنش واجب و امتثال امرش قطعي و معين است و نه مردد در اينجا نيز سهم و نصيبي که فرض شده اداي...
-
لَا يَسْتَعْجِلُونِ
فرهنگ واژگان قرآن
پس ازمن تقاضاي تعجيل (در عذاب ) نداشته باشند (کلمه استعجال به معناي اين است که از ديگري بخواهي عجله کند ، و او را بر انجام خواستهات تحريک کني.از تركيب "لَا يَسْتَعْجِلُواْ + نِي"درست شده كه "ي" نيز براي سهولت حذف شده است)
-
مِيقَاتُ
فرهنگ واژگان قرآن
زمان انجام يك كارخاص - وعده گاه (کلمه ميقات معنايش نزديک به معناي کلمه وقت است و تقريبا همان معنا را ميدهد ، و فرق آن دواين است که : ميقات آن وقت معين و محدودي است که بنا است در آن وقت عملي انجام شود ، بخلاف وقت که به معناي زمان و مقدار زماني هر چيز ...
-
مَرَّتَانِ
فرهنگ واژگان قرآن
دو بار - دو دفعه (کلمه مرة به معناي يک دفعه است ، پس کلمه مرتان به معناي دو دفعه است ، و از ماده مرور گرفته شده ،و دلالت می کند يک بار انجام یک عمل ، همچنانکه کلمات دفعه و کره و نزله هم معناي آنرا ميدهند ، و بر وزن آن نيز هستند و هم از نظر اعتبار ن...
-
مَّرَّتَيْنِ
فرهنگ واژگان قرآن
دو بار - دو دفعه (کلمه مرة به معناي يک دفعه است ، پس کلمه مرتان به معناي دو دفعه است ، و از ماده مرور گرفته شده ،و دلالت می کند يک بار انجام یک عمل ، همچنانکه کلمات دفعه و کره و نزله هم معناي آنرا ميدهند ، و بر وزن آن نيز هستند و هم از نظر اعتبار ن...
-
مَرَّةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
بار - دفعه - یک بار - دو بار (کلمه مرة به معناي يک دفعه است ، پس کلمه مرتان به معناي دو دفعه است ، و از ماده مرور گرفته شده ،و دلالت می کند يک بار انجام یک عمل ، همچنانکه کلمات دفعه و کره و نزله هم معناي آنرا ميدهند ، و بر وزن آن نيز هستند و هم از ن...
-
فِدَاءً
فرهنگ واژگان قرآن
عَوَض - جايگزين (فداء عبارت است از اينکه انسان خيانت و عمل خلافي انجام داده باشد که اثر سوء و کيفر جاني و مالي آن گريبانش را بگيرد و بخواهد آن کيفر را با چيز ديگر عوض کند ، آن چيز را هر چه که باشد فداء يا فديه مينامند ، پس فداء آن عوضي است که انسان ...
-
کَفَّ أَيْدِيَهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
دست آنها را نگه داشت-دست آنها را دفع کرد - دست آنها را کوتاه کرد (کلمه کف الايدي - دست نگه داشتن کنايه است از خود داري از جنگ ، چون قتلي که در کارزار اتفاق ميافتد به وسيله دست انجام ميشود.کلمه کف به معناي کف دست آدمي است که آن را باز و بسته ميکند ، و...
-
لَمْ يَطْمِثْهُنَّ
فرهنگ واژگان قرآن
با آن زنان عمل زناشویی انجام نداده (کلمه طمث که فعل لم يطمث از آن مشتق شده ، به معناي ازاله بکارت و نکاحي است که با خونريزي همراه باشد . و معناي عبارت "لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ "اين است که : حوريان بهشتي دست نخوردهاند ، و قبل ...
-
فَرَضْتُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
مقرر کرديد - تعيين کرديد (کلمه فرض به معناي قطع هر چيز محکم و جدا کردن بعضي از آن ، از بعضي ديگر است و به همين جهت در معناي وجوب استعمال ميشود ، براي اينکه انجام دادنش واجب و امتثال امرش قطعي و معين است و نه مردد در اينجا نيز سهم و نصيبي که فرض شده ...
-
لَمْ يَکُفُّواْ
فرهنگ واژگان قرآن
دست نگه نداشتند(کلمه کف الايدي - دست نگه داشتن، کنايه است از خود داري از جنگ ، چون قتلي که در کارزار اتفاق ميافتد به وسيله دست انجام ميشود.کلمه کف به معناي کف دست آدمي است که آن را باز و بسته ميکند ، و معناي کففته اين است که من او را با کف دست زدم و ...
-
يَتَسَلَّلُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
آهسته و مخفیانه خود را بیرون می کشند (کلمه تسلل به معناي اين است که کسي خود را از زير بار و تکليفي به طور آرام بيرون بکشد ، که ديگران نفهمند ،یا که کسي خود را از ميان جمعيتي کم کم وآرام آرام بيرون کشد به نحوي که نخواهد کسي متوجه شود و اين کلمه از سل...