کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اظهار تنفر کردن از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کَرَّهَ
فرهنگ واژگان قرآن
مکروه کرد - مورد تنفر قرار داد (معناي مکروه کردن کفر و فسوق و عصيان در عبارت "کَرَّهَ إِلَيْکُمُ ﭐلْکُفْرَ وَﭐلْفُسُوقَ وَﭐلْعِصْيَانَ"اين است که دلهاي شما را طوري کرده که خود به خود از کفر و توابع آن تنفر دارد )
-
نَجَسٌ
فرهنگ واژگان قرآن
نجس - هر چيز پليدي که طبع انسان از آن تنفر داشته باشد
-
رِجْسٌ
فرهنگ واژگان قرآن
پليدي(رجس و رجز چيزي است که اگر با چيزي ديگر برخورد بکند بايد از آن چيز صرفنظر نموده ، آن را دور انداخت .عذاب را نيز از اين جهت رجس و رجز خوانده اند ، چون طبعا انسان از عذاب تنفر داشته و شخص معذب خود را از اشخاص ايمن از عذاب دور ميسازد)
-
تُورُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
روشن می کنید(در اصل تورئون بوده ، و تورئون مضارع از باب افعال ايراء است ، و ايراء به معناي روشن کردن آتش و اظهار آن است )
-
رُّجْزَ
فرهنگ واژگان قرآن
پليدي - بُت - عذاب (اگر آن را به معني عذاب بگيريم آنگاه در عبارت "رُّجْزَ فَـﭑهْجُرْ "منظور اين است که از گناه و نافرماني و پليدي که مستوجب عذاب مي شود دوري کن، رجس و رجز چيزي است که اگر با چيزي ديگر برخورد بکند بايد از آن چيز صرفنظر نموده ، آن را دو...
-
رِجْزَ
فرهنگ واژگان قرآن
پليدي - بُت - عذاب (اگر آن را به معني عذاب بگيريم آنگاه در عبارت "رُّجْزَ فَـﭑهْجُرْ "منظور اين است که از گناه و نافرماني و پليدي که مستوجب عذاب مي شود دوري کن، رجس و رجز چيزي است که اگر با چيزي ديگر برخورد بکند بايد از آن چيز صرفنظر نموده ، آن را دو...
-
حَشْرٌ
فرهنگ واژگان قرآن
محشور کردن -بيرون کردن از ديار(کلمه حشر به معناي بيرون کردن و کوچ دادن قومي از قرارگاهشان به زور و جبر است )
-
قَدَّتْ
فرهنگ واژگان قرآن
پاره کرد (کلمه قد و همچنين قط به معناي پاره کردن است ، اما قد به معناي پاره کردن از طول است ولي قط به معناي پاره کردن از عرض است )
-
يُدْحِضُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
تا نابود کنند(از ادحاض به معني هلاک کردن و باطل کردن وغالب شدن)
-
سُجِّرَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
افروخته شد (در عبارت "إِذَا ﭐلْبِحَارُ سُجِّرَتْ "تسجير و افروختن درياها ، به دو معنا تفسير شده ، يکي افروختن دريايي از آتش و دوم پر شدن درياها از آتش -از کلمه سجر به معناي شعلهور کردن و تيز کردن آتش است و به قولي پر کردن از آتش)
-
تُقَاتِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
پروا کردن از او
-
قَصَمْنَا
فرهنگ واژگان قرآن
شکانديم (کنايه از هلاک کردن)
-
لَّعْنَةَ
فرهنگ واژگان قرآن
دور بودن از رحمت (کلمه لعن به معناي دور کردن ملعون از رحمت است )
-
بَغْيَ
فرهنگ واژگان قرآن
ستم -طلب کردن حق ديگران از راه تعدي بر آنان
-
مُّمَرَّدٌ
فرهنگ واژگان قرآن
صاف شده ( اسم مفعول از تمريد به معناي صاف کردن است)