کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استعارة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جَنبِ
فرهنگ واژگان قرآن
کنار(در اصل به معنی پهلوست وبه صورت استعاره آنچه کنار پهلو قرار می گیرد)
-
شَّوْکَةِ
فرهنگ واژگان قرآن
تيزي و برندگي ( اين کلمه استعاره از شوک به معناي خار است )
-
مِّلْءُ
فرهنگ واژگان قرآن
به اندازه ی آکندگی - به اندازه ی پُری (کلمه ملء به معناي پري ظرف است از چيزي که در آن ريخته باشند . در عبارت "ملء الارض ذهبا" کره زمين ظرفي فرض شده که مالامال از طلا باشد ، پس اين جمله از قبيل استعاره تخييليه ، و استعاره به کنايه است )
-
مَضَاجِعِهِمْ
فرهنگ واژگان قرآن
خوابگاههايشان - آرامگاههايشان(مضاجع جمع مضجع به معناي رختخواب و محل استراحت است و استعاره براي آرامگاه نيز مي باشد)
-
ظَهْرَکَ
فرهنگ واژگان قرآن
کمر تو(ظهر در اصل به معني پشت و کمر آدمي است و به صورت استعاره براي ساير اشياء نيزاستفاده مي شود)
-
عَبُوساً
فرهنگ واژگان قرآن
چهره در هم رفته - اخمو(استفاده از آن به عنوان صفت يک روز در عبارت "يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً "استعاره است از اينکه آن روز براي مجرمان در نهايت سختي است)
-
سَرَابٍ
فرهنگ واژگان قرآن
سراب - آب موهومي که در بيابان از دور برق ميزند و انسان خيال ميکند آنجا آب است ، و هر امر بيحقيقت را که به نظر حقيقت برسد نيز به عنوان استعاره سراب ميگويند
-
دَلاََّهُمَا
فرهنگ واژگان قرآن
آن دو را سقوط داد (ازتدلية به معناي نزديک کردن و رساندن است ، همچنانکه تدلي به معناي نزديکي و رهايي از قيود است ، و گويا اين معنا استعاره از دلوت الدلو انداختم دلو را بوده باشد . )
-
خَاضُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
فرو رفتند (از کلمه خوض به معناي دخول در سخن باطل همچنين خوض عبارت است از ورود در آب و عبور کردن در آن ، ولي به طور استعاره در ورود در امور و کارها نيزاستعمال ميشود ، و بيشتر مواردي که در قرآن استعمال شده در مورد اموري است که شروع در آن مذموم است)
-
کُوِّرَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
درهم پيچيده شد (کلمه تکوير که مصدر فعل کورت است به معناي پيچيدن چيزي ، و به شکل مدور در آوردن آن است ، نظير پيچيدن عمامه بر سر ، و شايد تکوير خورشيد استعاره باشد از اينکه تاريکي بر جرم خورشيد احاطه پيدا ميکند)
-
عَظِيمٌ
فرهنگ واژگان قرآن
بزرگ (اين کلمه از عظم به معني استخوان گرفته شده چون معيار در بزرگي جثه هر کسي درشتي استخوانهاي او است آنگاه هر چيز بزرگ و درشتي را هم به عنوان استعاره عظيم خواندند ، و بعد از کثرت استعمال معناي اصلي کلمه شده است)
-
يُکَوِّرُ
فرهنگ واژگان قرآن
درهم می پیچد (کلمه تکوير که مصدر فعل کورت است به معناي پيچيدن چيزي ، و به شکل مدور در آوردن آن است ، نظير پيچيدن عمامه بر سر ، و شايد تکوير خورشيد استعاره باشد از اينکه تاريکي بر جرم خورشيد احاطه پيدا ميکند)
-
يَخُوضُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
که باهم سخنان بيهوده بگويند (از کلمه خوض به معناي دخول در سخن باطل همچنين خوض عبارت است از ورود در آب و عبور کردن در آن ، ولي به طور استعاره در ورود در امور و کارها نيزاستعمال ميشود ، و بيشتر مواردي که در قرآن استعمال شده در مورد اموري است که شروع د...
-
يَخُوضُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
باهم سخنان بيهوده مي گويند (از کلمه خوض به معناي دخول در سخن باطل همچنين خوض عبارت است از ورود در آب و عبور کردن در آن ، ولي به طور استعاره در ورود در امور و کارها نيزاستعمال ميشود ، و بيشتر مواردي که در قرآن استعمال شده در مورد اموري است که شروع در...
-
خَاوِيَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
چيز تو خالي که آن را دور انداخته باشند - سرنگون شده (عبارت "خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا "استعاره است براي دياري که از سکنه خالي شده است و در اصل يعني ديوارهايش روي سقفش فرو افتاده که کنايه است از کمال خرابي ، زيرا خانه وقتي خراب ميشود اول سقف آن فر...