کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
از خود بیخود کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مُطَّهِّرِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
کساني که در صدد پاک کردن خود هستند
-
يُجْبَىٰ
فرهنگ واژگان قرآن
جمع مي شود (اجتباء در اصل به معناي جمع کردن است ، و ليکن نه هر جمع کردني بلکه جمع کردني همراه با برگزيدن و انتخاب کردن. مانند جمله فاجتبيه ربه و اجتباء و برگزيدن يک بنده توسط خداوند به اين معني است که او را به فيض الهي خود اختصاص داده در نتيجه انواع ...
-
يَجْتَبِي
فرهنگ واژگان قرآن
بر مي گزيند (اجتباء در اصل به معناي جمع کردن است ، و ليکن نه هر جمع کردني بلکه جمع کردني همراه با برگزيدن و انتخاب کردن. مانند جمله فاجتبيه ربه و اجتباء و برگزيدن يک بنده توسط خداوند به اين معني است که او را به فيض الهي خود اختصاص داده در نتيجه انواع...
-
يَجْتَبِيکَ
فرهنگ واژگان قرآن
تو را برگزيد (اجتباء در اصل به معناي جمع کردن است ، و ليکن نه هر جمع کردني بلکه جمع کردني همراه با برگزيدن و انتخاب کردن. مانند جمله فاجتبيه ربه و اجتباء و برگزيدن يک بنده توسط خداوند به اين معني است که او را به فيض الهي خود اختصاص داده در نتيجه انوا...
-
کَرَّهَ
فرهنگ واژگان قرآن
مکروه کرد - مورد تنفر قرار داد (معناي مکروه کردن کفر و فسوق و عصيان در عبارت "کَرَّهَ إِلَيْکُمُ ﭐلْکُفْرَ وَﭐلْفُسُوقَ وَﭐلْعِصْيَانَ"اين است که دلهاي شما را طوري کرده که خود به خود از کفر و توابع آن تنفر دارد )
-
يَسْلُکْهُ
فرهنگ واژگان قرآن
او را مي برد - اورا فرو مي برد - او را وارد کرد(از کلمه سلوک به معناي نفوذ کردن ، و نفوذ دادن است.جزمش به دليل جواب واقع شدن براي شرط قبل از خود مي باشد )
-
يَرْتَعْ
فرهنگ واژگان قرآن
که گردش کند (کلمه رتع به معناي آزادانه چريدن حيوان يا آزادانه گردش کردن و ميوه خوردن انسان است. جزمش به دليل جواب واقع شدن براي شرط قبل از خود مي باشد)
-
يَغْضُضْنَ
فرهنگ واژگان قرآن
چشم فرو بندند - نظر کوتاه کنند (کلمه غض به معناي روي هم نهادن پلکهاي چشم است و اگر در مورد صوت به کار رود به معني آهسته کردن صداست در عبارتهاي "قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَارِهِمْ "و"يَغْضُضْنَ" منظور اين است که اگر بي اختيار و يا از ر...
-
يَغُضُّواْ
فرهنگ واژگان قرآن
چشم فرو بندند - نظر کوتاه کنند (کلمه غض به معناي روي هم نهادن پلکهاي چشم است و اگر در مورد صوت به کار رود به معني آهسته کردن صداست در عبارتهاي "قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَارِهِمْ "و"يَغْضُضْنَ" منظور اين است که اگر بي اختيار و يا از ر...
-
يَتَسَلَّلُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
آهسته و مخفیانه خود را بیرون می کشند (کلمه تسلل به معناي اين است که کسي خود را از زير بار و تکليفي به طور آرام بيرون بکشد ، که ديگران نفهمند ،یا که کسي خود را از ميان جمعيتي کم کم وآرام آرام بيرون کشد به نحوي که نخواهد کسي متوجه شود و اين کلمه از سل...
-
کِفَاتاً
فرهنگ واژگان قرآن
جمع کننده - ظرفها (کلمه کفات و همچنين کلمه کفت به معناي جمع کردن و ضميمه کردن است و درعبارت " أَلَمْ نَجْعَلِ ﭐلْأَرْضَ کِفَاتاً "ميفرمايد : مگر ما نبوديم که زمين را کفات کرديم ، يعني چنان کرديم که همه بندگان را در خود جمع ميکند ، چه مردهها را و چه ز...
-
مَعَاذِيرَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
پوشش ها - عذر ها (کلمه معاذير جمع معذار است ، و معذار به معناي ستر و پوشش است ، و معناي عبارت "بَلِ ﭐلْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ "اين است که انسان خودش را خوب ميشناسد ، هر چند که براي نهان کردن نفس خود پردهها بين...
-
مُهْطِعِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
چشم دوخته های شتابان (کلمه مهطع به معناي کسي است که با نگاه خود به چيزي خيره شود ، و چشم از آن برندارد ، و اين قسم نظر کردن خاص دشمنان است و نیز به معنای سرعت دادن است)
-
تَمَاماً
فرهنگ واژگان قرآن
برای تمام و کامل کردن(تمام بودن هر چيز منتهي شدن آن به حدي است که ديگر احتياج به چيزي خارج از خود نباشد ، به خلاف ناقص که محتاج به چيزي خارج از ذات خودش است تا او را تمام کند . )
-
فُسُوقَ
فرهنگ واژگان قرآن
خروج از طاعت و گرايش به معصيت - بيرون رفتن از بندگي - سرپيچي کردن از فرمان پروردگار ( کلمه فسق به معناي بيرون شدن است ، وقتي ميگويند : فسقت التمرة که خرما از پوست خود بيرون شده باشد ، لذا "فاسق " به کسي مي گويند که از بندگي پروردگار بيرون رفته است )...