کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کی آرام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کیآرمین
فرهنگ نامها
(تلفظ: ke(a)y ārmin) (= آرمین) ، ← آرمین ؛ (در اعلام) یکی از برادران کاووس و پسر کی ؛ نام چهارمین پسر کیقباد.
-
کیبد
فرهنگ نامها
(تلفظ: keybod) (کی + بُد / bod-/ (پسوند محافظ و مسئول)) ، نگهبان پادشاه ؛ (به مجاز) بزرگ مرتبه .
-
کیمنش
فرهنگ نامها
(تلفظ: ke(a)y maneš) صاحب طبع شاهانه ، شاه طبیعت ، بزرگ منش ؛ (در اعلام) به قول ابوریحان کی منش پسر کیقباد و جد کی لهراسب بوده است.
-
کیناز
فرهنگ نامها
(تلفظ: ke(a)y nāz) (کی + ناز (افتخار ، فخر ، تفاخر)) ؛ به معنی موجب افتخارِ پادشاه و بزرگان .
-
جستوجو در متن
-
آرامه
فرهنگ نامها
(تلفظ: ārāme) منسوب به آرام ← آرام .
-
آرامچهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: ārām čehr) (آرام + چهر= چهره) آنکه چهرهاش نشانگر آرامش است ؛ از نژاد و گوهر آرام .
-
آرامدخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: ārām doxt) (آرام + دخت = دختر) دختر آرام و سازگار ، زنی که در زندگی با همه چیز مدارا کند .
-
هیمن
فرهنگ نامها
(تلفظ: himan) (کردی ، hemin ) آرام .
-
رامدخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: rām doxt) (رام + دخت = دختر) ، دختر مطیع و آرام .
-
ساوین
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāvin) (= ساویس) ، ← ساویس . به علاوه آسوده و آرام ؛ نام جایی.
-
سپهرام
فرهنگ نامها
(تلفظ: sepahrām) موجب آرام و قرار سپاه ، آرامش لشکریان .
-
شهرام
فرهنگ نامها
(تلفظ: šahrām) مطیع شاه ، رام شاه ،آرام شاه ، موجب آرامش شاه .
-
ودیع
فرهنگ نامها
(تلفظ: vadie) (عربی) آرام ، ساکن و نرمخوی .
-
هیدی
فرهنگ نامها
(تلفظ: hidi) (کردی) آرام ، آهسته ، بردبار.