کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کامل 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کامله
فرهنگ نامها
(تلفظ: kāmele) (عربی) (مؤنث کامل) ، زن کامل ؛ (در تصوف) کامل (زن) ، ← کامل .
-
تامای
فرهنگ نامها
(تلفظ: tāmāy) (ترکی) ماه تمام ، ماه کامل.
-
عبدالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: abdollāh) (عربی) بندهی خدا ؛ (در تصوف) به معنی انسان کامل است .
-
حجتالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: hojjatollāh) (عربی) برهان حق تعالی ؛ (در تصوف) انسان کامل که حجت حق بر خلق است .
-
اکسیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: eksir) (معرب از یونانی) کیمیا، جوهری گدازنده که ماهیت اجسام را تغییر میدهد و کاملتر سازد.
-
تمیم
فرهنگ نامها
(تلفظ: tamim) (عربی) تمام و کامل ؛ استوار ، سخت ؛ (در اعلام) نام چند تن از صحابه و اشخاص در جهان اسلام .
-
عینالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: eynollāh) (عربی) چشم خدا ؛ (در عرفان) عین الله و عین العالم انسان کامل را گویند .
-
کمیل
فرهنگ نامها
(تلفظ: komeyl) (عربی) کامل ، تمام ؛ (در اعلام) نام یکی از اصحاب حضرت علی (ع) (کمیل ابن زیاد نخعی).
-
وافی
فرهنگ نامها
(تلفظ: vāfi) (عربی) به اندازه لازم و مورد نیاز ، کافی ؛ بسیار ؛ (در قدیم) کامل ، تمام ؛ لایق ، شایسته ؛ وفادار، با وفا .
-
گوهریار
فرهنگ نامها
(تلفظ: go(w)har yār) (گوهر + یار (پسوند دارندگی)) ، دارندهی گوهر ، دارای اصل و نسب ، دارندهی صفات انسان کامل ، دارای شخصیت والا .
-
بدریه
فرهنگ نامها
(تلفظ: badriye) (عربی) (بدر = ماهی که به صورت دایرهی کامل دیده میشود، ماه شب چهاردهم + ایه/iye-/ (پسوند نسبت)) ، منسوب به بدر یا ماه شب چهارده ؛(به مجاز) ماه مانند و زیبا رو .
-
نیک
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik) خوب، نیکو؛ (در حالت قیدی) به خوبی ؛ آدم خوب ، شخص صالح ؛ (در قدیم) مفید ، سودمند؛ شایسته ، کامل ؛ خوبی ، نیکی ؛ خوشی ، سعادت ؛ (در نجوم) دارای اثر فرخنده ، سعد .
-
کمال
فرهنگ نامها
(تلفظ: kamāl) (عربی) آخرین حد چیزی ، نهایت ، بسیاری ؛ سر آمد بودن در داشتن صفتهای خوب ، بیعیب و نقص بودن ، کامل بودن ؛ خردمندی و دانایی ، فرزانگی ، درایت ؛ کاملترین و بهترین صورت و حالت هر چیز ؛ (در تصوف) رسیدنِ سالک به مقام محو ؛ (در فلسفه) صورت و...
-
بهتام
فرهنگ نامها
(تلفظ: behtām) (فارسی ـ عربی) [ به = خوب ، بهتر ، خوبتر ، شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو + تام (عربی) = آنچه به حد کمالِ خود رسیده باشد ، کامل] ، ویژگی شخصِ خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو که محاسن او به حد کمال رسیده باشد.
-
کیمیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: kim(i)yā) مادهای فرضی که به گمان قدما فلزاتی مانند مس و قلع را به طلا و نقره تبدیل میکند ، اکسیر؛ (به مجاز) هر چیز نایاب و دست نیافتنی ؛ (در قدیم) (به مجاز) افسون ، مکر و حیله ؛ (در تصوف) (به مجاز) انسان کامل مکمل که میتواند سالکان را تربیت...