کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کار یا چیز دلچسب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سلوا
فرهنگ نامها
(تلفظ: selvā) (عربی) (در گیاهی) گیاهی علفی ، خودرو یا زینتی از خانواده نعنا ، مریم گلی ؛ هر چیز که تسلی دهد ، انگبین ، عسل .
-
شمامه
فرهنگ نامها
(تلفظ: šam(m)āme) (عربی) (در قدیم) رایحه و بوی خوش ؛ گلولهی خوشبو ، دستنبو ؛ (به مجاز) شخص یا چیز دوست داشتنی و خوشایند .
-
طلایه
فرهنگ نامها
(تلفظ: talāye) (عربی) (به مجاز) نشانه یا جلوهی نخستین از هر چیز که پیش از دیگر نشانهها نمایان شود .
-
پدیده
فرهنگ نامها
(تلفظ: padide) (در فلسفه) آنچه اتفاق میافتد یا وجود دارد و میتوان آن را تجربه کرد ؛ پدیدار ؛ (به مجاز) شخص ، چیز یا حادثهی چشمگیر.
-
نمونه
فرهنگ نامها
(تلفظ: ne(o,a)mune) مقدار یا تعداد کم از چیزی یا از مجموعهای که نشاندهندهی ویژگیهای آن چیز یا آن مجموعه است ، نمودار ؛ مثال ؛ سرمشق ، الگو ؛ دارای ویژگیهای شایسته که میتواند برای دیگران سرمشق باشد .
-
پیمانه
فرهنگ نامها
(تلفظ: peymāne) هر ظرف یا مقیاسی دیگر از آن برای اندازهگیری مقدار معینی از هر چیز استفاده شود ؛ (در قدیم) جام شراب ؛ (در قدیم) (به مجاز) شراب.
-
توفیق
فرهنگ نامها
(تلفظ: to(w)fiq) (عربی) امکان دستیابی به مقصود ، موفقیت ، کامیابی ؛ یاری و تأیید ، تأیید پروردگار ، مدد الهی ؛ (در قدیم) سازگار گرداندن دو یا چند چیز با هم ، سازگاری .
-
شهد
فرهنگ نامها
(تلفظ: šahd) (عربی) عصارهی میوه که بر اثر جوشیدن غلیظ شده است ، مادهی قندی مذاب یا مایع ؛ (در قدیم) عسل ؛ (در قدیم) (به مجاز) هر چیز دلپذیر و مطبوع .
-
ظاهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: zāher) (عربی) آشکار ، نمایان ؛ بخش آشکار ، هویدا ، یا بیرونی از هر چیز یا هر شخص در مقابلِ باطن ؛ (در اعلام) نام چند تن از پادشاهان و خلفا د رتاریخ ، از جمله ابونصر سی و پنجمین خلیفهی عباسی در قرن هفتم (هـ.ق) .
-
بهار
فرهنگ نامها
(تلفظ: bahār) فصل اول سال ؛ (در گیاهی) شکوفه درختان خانوادهی مرکبات ؛ گیاهی زینتی ؛ (به مجاز) دورهی شادابی هر چیز؛ (در قدیم) (به مجاز) سبزه و علف ؛ (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) یکی از دستگاهها یا ادوار ؛ (در سنسکریت) (در قدیم) بتخانه و بتکده .
-
گل بهار
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol bahār) [گل + بهار = فصل اول سال ، شکوفهی درختان خانوادهی مرکبات ، گیاهی زینتی از خانوادهی کاسنی ، بابونه ، بهارنارنج؛ به مجاز بخش آغازین یا دورهی شادابیِ هر چیز]، روی هم به معنای گلِ بهاری ، گلِ گیاه بابونه ، بهار نارنج و کاسنی ، گلِ ت...
-
گوهرناز
فرهنگ نامها
(تلفظ: go(w)har nāz) [گوهر = (به مجاز) نهاد و سرشت ، هر شخص یا چیز والا و نفیس + ناز = کرشمه ، غمزه ، قشنگ، زیبا] ویژگی شخصی که در نهاد و سرشت او ناز و غمزه هست ، شخص (زن) ارزشمند ، والا و نفیس که قشنگ و زیباست .
-
لعبت
فرهنگ نامها
(تلفظ: lo‛bat) (عربی) زن زیبا روی و خوش اندام ؛ (در قدیم) هر چیز بسیار جالب و شگفت انگیز ؛ (در قدیم) (به مجاز) بت و صنم ؛ (در قدیم) (به مجاز) هر یک از سنگهای گران بها یا هر کدام از احجار کریمه .
-
گوهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: go(w)har) هر کدام از سنگهای قیمتی مانند الماس ، زمرد و یاقوت ، مروارید ؛ (به مجاز) اصل و نسب ، نژاد؛ (به مجاز) نهاد و سرشت ؛ (به مجاز) هر شخص یا چیز و والا و نفیس ؛ (به مجاز) اشک؛ (در قدیم) (به مجاز) هر یک از چهار عنصر (آب ، خاک ، باد ، آتش) ...