کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کار در سر پیچیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تاران
فرهنگ نامها
(تلفظ: tārān) [تار (= تارک) ، تارک سر ، فرق سر + ان (پسوند نسبت)] منسوب به تار ، تارک ، فرق سر ، تارک سر ؛ (به مجاز) بسیار عزیز و گرامی ؛ (در ترکی) زمین گسترده ، مزرعه .
-
ساره
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāre) (عبری) (= سارا ، سارای) به معنی امیرهی من ؛ (در اعلام) زوجه ابراهیم خلیل (ع) و مادر اسحاق (ع) ؛ (در هندی) شاره یا نوعی لباس محلیِ زنان هند و پاکستان که به صورت پارچهای سبک و بلند است و یک سر آن را به دور کمر میپیچند و سر دیگر آن را بر...
-
سرافشان
فرهنگ نامها
(تلفظ: sarafšān) (در قدیم) جنبانندهی سر از ناز و کرشمه و یا از کبر و غرور ؛ (به مجاز) ویژگی کسی که سر می دهد و فداکاری میکند .
-
زوبین
فرهنگ نامها
(تلفظ: zubin) (در قدیم) نوعی نیزهی کوچک با سر دو شاخه و نوک تیز ؛ (در اعلام) نام پسر پیران و نام پسر کاووس .
-
ساسان
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāsān) (در اعلام) سر سلسله ساسانیان (پیش از اسلام) ؛ (در اعلام) مردی از نجبای پارس .
-
فرناک
فرهنگ نامها
(تلفظ: farnāk) (در اعلام) نام سر دودمان پادشاهان کاپادوکیه که پس از اسکندر در آسیای صغیر حکومتی تشکیل دادند .
-
کوروش
فرهنگ نامها
(تلفظ: kuroš) (در اعلام) نام سر دودمان سلسلهی هخامنشیان (کوروش کبیر) ؛ (در اعلام) نام کوروش دوم (کوچک) پسر داریوش دوم.
-
فکور
فرهنگ نامها
(تلفظ: fakur) (عربی) آن که بسیار فکر میکند ، دانا ، خردمند ؛ (در حالت قیدی) به معنی در حال فکر ؛ (در قدیم) ویژگی آن که در فکر ، نگرانی و دغدغهی خاطر به سر میبَرد .
-
مدثر
فرهنگ نامها
(تلفظ: moddasser) (عربی) جامه در سر کشیده ؛ سورهی هفتاد و چهام از قرآن کریم دارای پنجاه و پنج آیه .
-
هاله
فرهنگ نامها
(تلفظ: hāle) (در نجوم) حلقهی نورانی سفید یا رنگی که گاهی گِردِ قرص ماه یا خورشید دیده می شود ؛ حلقه یا حاشیهی تابناکی که در اطراف چیزی به ویژه در اطراف سر مقدسین در نقاشیها دیده می شود ؛ (به مجاز) آنچه گرداگرد چیزی یا جایی را فرا میگیرد .
-
ذبیح الله
فرهنگ نامها
(تلفظ: zabihollāh) (عربی) قربانی شده برای خدا ، سر بریده برای خدا ؛ (در اعلام) لقب حضرت اسماعیل (ع) و به قولی لقب اسحاق نبی که هر دو فرزند ابراهیم خلیل (ع) بودند .
-
رودک
فرهنگ نامها
(تلفظ: rudak) (رود = فرزند به ویژه پسر + ک/-ak/ (پسوند تحبیب و نسبت)) ، پسر دوست داشتنی و محبوب ؛ نامِ مَعبر کوهستانی بسیار خطرناکی در انتهای رشتهکوههای فارس ، بر سر راه کازرون و بوشهر .
-
زلفا
فرهنگ نامها
(تلفظ: zolfā) (زلف = موی بلندِ سر ، گیسو + الف (پسوند نسبت)) ، روی هم به معنی منسوب به زلف و (به مجاز) زیبایی زلف معشوق است ؛ (در عربی ، زلفی) نزدیکی و منزلت و قربَت .
-
هخامنش
فرهنگ نامها
(تلفظ: haxāmaneš) دوست منش ، دوست کردار ، کسی که دارای کردار و اندیشه نیک است ؛ (در اعلام) نام نیای هخامنشیان و سر سلسلهی خاندان هخامنشی .
-
کمال
فرهنگ نامها
(تلفظ: kamāl) (عربی) آخرین حد چیزی ، نهایت ، بسیاری ؛ سر آمد بودن در داشتن صفتهای خوب ، بیعیب و نقص بودن ، کامل بودن ؛ خردمندی و دانایی ، فرزانگی ، درایت ؛ کاملترین و بهترین صورت و حالت هر چیز ؛ (در تصوف) رسیدنِ سالک به مقام محو ؛ (در فلسفه) صورت و...