کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیوسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
برشام
فرهنگ نامها
(تلفظ: baršām) تیز و پیوسته نگریستن.
-
رخشاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: rox šād) صفت آن که پیوسته شاد و خوشحال است ، متبسم ، با شور و نشاط .
-
سرمد
فرهنگ نامها
(تلفظ: sarmad) (عربی) (در قدیم) پایدار ، پیوسته ، همیشگی ؛ (در حالت قیدی) به طور دائم .
-
التیام
فرهنگ نامها
(تلفظ: eltiyām) (عربی) به هم آوردن ، سر به هم آوردن ، پیوسته شدن ، سازواری میان دو چیز ؛ (به مجاز) صلح و آشتی .
-
بتول
فرهنگ نامها
(تلفظ: batul) (عربی) کسی که از دنیا منقطع شده است و به خدا پیوسته است ، زن بریده از دنیا برای خدا ؛ (در اعلام) لقب حضرت فاطمه (ع) .
-
مبارز
فرهنگ نامها
(تلفظ: mobārez) (عربی) آن که برای رسیدن به هدف خود پیوسته با مخالفان در جدال و ستیز است ؛ آن که فعالیت سیاسی دارد ؛ همآورد ، حریف ، رزمنده ، جنگآور.
-
پیوند
فرهنگ نامها
(تلفظ: peivand) (بن مضارعِ پیوستن)، پیوستن؛ پیوسته بودن دو یا چند کس ؛ ازدواج؛ عهد و پیمان ؛ (در قدیم) خویشی، بستگی؛ (در قدیم) آن که نسبتی دارد یا خویشاوند است ؛ (در قدیم) عهد و پیمان .
-
واصل
فرهنگ نامها
(تلفظ: vāsel) (عربی) متصل ، پیوسته ؛ (در قدیم) آرایشگر ؛ (در تصوف) آن که به مقام قرب رسیده است ، رسنده به مرحلهی فنای فی الله .
-
زمان
فرهنگ نامها
(تلفظ: zamān) جریانی پیوسته ، غیر قابل انقطاع ، رونده ، و بی آغاز و بی انجام که در طی آن ، حوادثی برگشت ناپذیر از گذشته به حال تا آینده رخ میدهد ؛ روزگار ، زمانه فلک ؛ وقت ، هنگام ، گه، گاه ؛ (به مجاز) آسمان .
-
آذرشب
فرهنگ نامها
(تلفظ: āzar šab) تصحیف آذرشُست است و آن به معنی شسته در آتش باشد و نام سمندر و پنبه کوهی باشد؛ (در اعلام) فرشتهی موکل آتش که پیوسته در آتش است ؛ نام آتشکدهای که گشتاسب در بلخ بنا نهاد ؛ برق .
-
ماهور
فرهنگ نامها
(تلفظ: māhvar) (ماه + وَر (پسوند دارندگی)) ، دارای ویژگی و صفت ماه ؛ (به مجاز) زیبا رو؛ ]چنانچه این نام ماهور/mahur/ تلفظ شود به معنای تپههای به هم پیوستهی دامن کوه و نام یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی میباشد[ .
-
مهبود
فرهنگ نامها
(تلفظ: mah bud) وزیر و گنجور بیدار دل انوشیروان که دلی پر خرد و رایی درست داشت و پیوسته در جستجوی نیکنامی بود و انوشیروان در بزمها بجز از دست وی غذا نمیخورد .
-
هلن
فرهنگ نامها
(تلفظ: helen) (در اعلام) هلن دختر ژوپیتر خدای خدایان یونان یکی از وسوسهانگیزترین زنان میتولوژی [اسطوره شناسی] یونان است که زندگی رؤیاییاش پیوسته الهام بخش شعرا ، نویسندگان و صورت نگاران بوده و شاهکارهای بسیاری به نام او بوجود آمده است.
-
بارمان
فرهنگ نامها
(تلفظ: bārmān) به معنی شخص محترم و لایقِ دارای روح بزرگ ؛ (در اعلام) از سرداران تورانی در دوران نوذر؛ نام دلاوری تورانی که با دوازده هزار سپاه و با هدیههای فراوان از سوی افراسیاب به نزد سهراب فرستاده شد تا بکوشد که رستم و سهراب یکدیگر را نشناسند و ا...