کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پسرعمو یا دختر عمو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آباقا
فرهنگ نامها
عمو، دوست، نخ و یا ریسمان بافته شده از گیاه کتان (از نام های کهن)
-
مشکیندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: mo(e)škin doxt) (سنسکریت ـ فارسی) دختر مُشک آلود و معطر ، یا دختر سیه موی ؛ (به مجاز) جذاب و دلانگیز .
-
سلامه
فرهنگ نامها
(تلفظ: salāme) (عربی) (در اعلام) سلامه یا سلافه مشهور به شهربانو دختر یزدجرد بن شهریار یا هرمزان و همسر امام حسین (ع) .
-
کیواندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: keyvān doxt) دختری منسوب به کیوان ، یا دختر کیوان ؛ (به مجاز) زیبا رو .
-
سهیدخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: sa(o)hi doxt) (سَهی = درست و راست ، سُهی = سُها (ستاره) + دخت = دختر) ، دختر درست و راست ؛ (به مجاز) راست کردار و درست رفتار ، و یا دختری که چون ستارهی سُها است .
-
بثینه
فرهنگ نامها
(تلفظ: bosainah) (عربی) (مصغر بَثنَه یا بَثنَة) به معنای مرغزار ، زمین نرم و هموار ، زن صاحب جمال و زیبا؛ (در اعلام) نام فرزند (دختر) امکلثوم دختر علی(ع) ؛ نام زنی از قبیلهی عذره که شاعری فصیح بود و داستان عشق او با جمیل از همان قبیله مشهور است ؛ ن...
-
نوشاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: nušād) (به مجاز) جوان نورستهی شاداب (دختر) ؛ نام شهر یا موضعی که خوبرویان در آن بسیار بودهاند .
-
پروشات
فرهنگ نامها
(تلفظ: porušāt) [= پروشاتو ، در پارسی باستان puršātu به معنی پُرشاد ، در یونانی prysates] (در اعلام) ملکهی ایران ، زن داریوش دوم و دختر اردشیر اول هخامنشی (درازدست) از زنِ بابلی او به نام آندیا /āndiā/ یا آندریا/āndriā/ ؛ (در اعلام) دختر اردشیر سوم ...
-
بیژن
فرهنگ نامها
(تلفظ: bižan) (پهلوی) (در اعلام) نام پهلوان ایرانی ، پسر گیو و دختر زاده یا خواهر زاده رستم ، که داستان دلاوریهای او در شاهنامهی فردوسی و بیژن نامه آمده است.
-
مهرنگار
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehr negār) (مهر = خورشید + نگار = (به مجاز) معشوق زیباروی ، دختر یا زنِ زیباروی ، بت ، صنم) ، روی هم به معنی خورشید زیباروی ؛ (به مجاز) زیباروی درخشان.
-
نگار
فرهنگ نامها
(تلفظ: negār) (به معنی نگاشتن و نگاریدن) ؛ نقش ، تصویر ؛ (به مجاز) معشوق زیباروی ؛ (در قدیم) (به مجاز) دختر یا زن زیباروی ، بت و صنم ؛ زیور و زینت ؛ نقش نگین ؛ (در قدیم) رنگین و منقش .
-
فرشته
فرهنگ نامها
(تلفظ: ferešte) (در ادیان) موجودی آسمانی ، عاقل ، برتر از انسان و غیر قابل رؤیت که مأمور اجرای اوامر خداوند است و مرتکب گناه نمیشود ، مَلَک ؛ (به مجاز) شخص دارای اخلاق یا رفتار بسیار نیک و پسندیده ؛ (به مجاز) دختر یا زن مهربان و زیبا .
-
ناهید
فرهنگ نامها
(تلفظ: nāhid) (در نجوم) زهره ؛ دومین سیارهی منظومهی شمسی به نسبت فاصله از خورشید که از درخشندهترین اجرام آسمانی است ، ونوس ، ]زهره در نزد قدما نماد خنیاگری و نوازندگی است[ ؛ آناهیتا یا ناهید (در اوستا) ایزد آب است و در اوستا به صورت دوشیزهی بسیار...
-
بلقیس
فرهنگ نامها
(تلفظ: belqis) (عبری) (در اعلام) ملکهی شهر سبا که در روایات نام همسر حضرت سلیمان (ع) است. (پیشینه و ریشهی نام بلقیس به درستی دانسته نیست، برخی آن را برگرفته از واژهی احتمالاً یونانیpallaxis ، به معنای دختر باکره یا همخوابه دانستهاند و برای آن معا...