کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پا به میان گذاردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
التیام
فرهنگ نامها
(تلفظ: eltiyām) (عربی) به هم آوردن ، سر به هم آوردن ، پیوسته شدن ، سازواری میان دو چیز ؛ (به مجاز) صلح و آشتی .
-
ماهنسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: māh nesā) ماهِ زنان ؛ (به مجاز) زیبا رو در میان زنان ، زیبا رو .
-
سرجام
فرهنگ نامها
کوتاه شده نام سرخ جامگان می باشد که در میان عوام از آن به عنوان نام پسر به کار گرفته می شود
-
سرگلان
فرهنگ نامها
(تلفظ: sargolān) (سَر = (به مجاز) برتر ، بهتر ، با ارزشترین بخش یا مهمترین فرد + گُلان) ؛ (به مجاز) بهترین از گلها ؛ (به مجاز) با ارزشترین و مهمترین فرد در میان افراد .
-
برگزیده
فرهنگ نامها
(تلفظ: bargozide) آنکه یا آنچه از میان یک مجموعه ، معمولاً به عنوان بهترین انتخاب شده ؛ منتخب.
-
فرج
فرهنگ نامها
(تلفظ: faraj) (عربی) به دست آمدن وضعیت مناسب یا مورد علاقه در کار ؛ گشایش در کار و از میان رفتن غم و رنج .
-
مهرنسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehr nesā) (فارسی ـ عربی) (مهر = خورشید + نسا) ، خورشید زنان ؛ (به مجاز) زیباروی در میان زنان .
-
کنعان
فرهنگ نامها
(تلفظ: kan‛ān) (عبری) سرزمینی در میان رود اردن ، دریای مدیترانه و بحرالمیت، مطابق فلسطین قدیم؛ طبق تورات کنعان به معنی ' حلیم و بردبار ' است؛ (در اعلام) نیز نام چهارمین پسر حام .
-
شفا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ša(e)fā) (عربی) بهبود ، بهبود یافتن از بیماری ؛ (در اصطلاح عرفانی) از میان رفتن بیماری دل به سبب تابش انوار ملکوتی است.
-
نورصبا
فرهنگ نامها
(تلفظ: nur(e)sabā) (عربی) [نور + صبا = نسیم ملایم و خنک که از شمال میوزد ؛ (به مجاز) پیام رسان میان عاشق و معشوق] روی هم (به مجاز) نوری که از صبا متصاعد میشود ، جلوهی صبا ؛ (به مجاز) زیبارو .
-
کیان مهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: ki(e)yān mehr) (کیان + مهر = محبت ، دوستی و خورشید) ، به معنی محبت و دوستی شاهانه و بزرگوارانه ، خورشید پادشاهان و بزرگان ؛ (به مجاز) آن که در میان پادشاهان ، بزرگان و سروران موقعیت ویژه دارد .
-
صدف
فرهنگ نامها
(تلفظ: sadaf) (عربی) نام عمومی نرمتنان دو کفهای و نوعی خاص از آنها؛ (در قدیم) (در نجوم) نام سه ستاره به شکل مثلث بر دورِ قطب که ستارهی قطبیِ جَدْی در میان آن است . [قدما اعتقاد داشتند که قطرهی بارانی در درون صدف جا میگیرد و تبدیل به مروارید میش...
-
محجوب
فرهنگ نامها
(تلفظ: mahjub) (عربی) با حجب و حیا و مؤدب ؛ (در قدیم) در حجاب شده ، پوشیده ، پنهان ؛ (در قدیم) (به مجاز) بازداشته شده ، منع شده ؛ (در عرفان) کسی که میان او و حق حجابی هست و هنوز شایستگی درک حقیقت و دیدار حق را نیافته است .
-
صبا
فرهنگ نامها
(تلفظ: sabā) (عربی) نسیم ملایم و خنکی که در برخی نواحی از طرف شمال شرق میوزد در مقابلِ دَبور ؛ (شاعرانه) (به مجاز) پیام رسان میان عاشق و معشوق ؛ (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) یکی از شعب بیست و چهارگانه موسیقی قدیم؛ (در عرفان) نفحات رحمانی که از جهت م...
-
روشنک
فرهنگ نامها
(تلفظ: ro(w)šanak) (اوستایی) روشن ؛ (در گیاهی) نام گیاهی است (شاتل) ؛ (در اعلام) در روایات ایرانی نام دختر دارا (داریوش سوم) که اسکندر با او ازدواج کرد . [دکتر معین معتقد است که در این نام خلطی شده ، و آن این اینکه دختر داریوش سوم که زن اسکندر شد است...