کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پارسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پارسه
فرهنگ نامها
(تلفظ: pārse) پارسی در پارسی باستان به صورت پارسه نوشته میشده است و پارسی به معنای مردم پارس است .
-
پارسینا
فرهنگ نامها
(تلفظ: pārsinā) ( پارسی + نا (پسوند نسبت ساز)) ، منسوب به پارسی ؛ پارسی ، اهل پارس ، از مردم پارس .
-
پارسیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: pārsiyā) منسوب به پارسی ، (منسوب به قوم پارس) ؛ پارسی ، اهل پارس ، از مردم پارس .
-
پاوان
فرهنگ نامها
(تلفظ: pāvān) (در پارسی باستان) حافظ و نگهبان.
-
پرسیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: persiyā) منسوب به قوم پارس ؛ (به مجاز) پارسی.
-
داریا
فرهنگ نامها
(تلفظ: dāriyā) (در پارسی باستان) دارنده ؛ (= دارا) .
-
آریاز
فرهنگ نامها
(تلفظ: āriyāz) (در اوستایی) رهنما ، رهبر ؛ (در اعلام) نام بزرگی پارسی در زمان هخامنشیان .
-
برانوش
فرهنگ نامها
(تلفظ: barānuš) (پارسی باستان) (در اعلام) مهندس سپاه رومی در زمان شاپور اول ساسانی که به هنگام اسارت ایرانیان پل شوشتررا ساخت.
-
پارسان
فرهنگ نامها
(تلفظ: pārsān) ( پارس + ان (پسوند نسبت)) ، منسوب به پارس ، پارسی ، اهل پارس ، از مردم پارس .
-
دادبین
فرهنگ نامها
(تلفظ: dād bin) (در قدیم) حق بین ، نگرنده از روی عدل و داد ؛ (در اعلام) نام حکیمی پارسی در عهد پادشاهان پیشدادی .
-
آساد
فرهنگ نامها
(تلفظ: āsād) (در اعلام) پسر مهر گشسب ، پدر فرخ داد پارسی ؛ (در عربی) آساد جمع اَسَد است به معنی شیرها و شیران .
-
میرپارسیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: mir pārsiyā) (میر = امیر + پارسیا = از قوم پارس) ، امیر پارسی ، حاکم و شاه قوم پارس + امیر و پارسیا.
-
هرمزیار
فرهنگ نامها
(تلفظ: hormoz yār) (= ایزدیار) خدایار ، آن که خداوند یار اوست ؛ (در اعلام) نام خاص یک موبد پارسی است که در قرن سیزدهم میلادی میزیسته است .
-
نرسه
فرهنگ نامها
(تلفظ: narse) (اوستایی) گونهی دیگر نَرسی ، ← نَرسی . به علاوه در اوستا و پارسی میانه فرشته و ایزدی است نظیر جبرئیل حامل وحی و او پیک اهورامزدا است .
-
ماندانا
فرهنگ نامها
(تلفظ: māndānā) (در یونانی) mav avn و (در پارسی باستان) mandبه معنی عنبر سیاه ؛ (در اعلام) دختر آستیاگس آخرین پادشاه ماد ، زن کمبوجیهی اول و مادر کوروشِ کبیر .