کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وابسته به خود کشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بهکام
فرهنگ نامها
(تلفظ: behkām) (به مجاز) کسی که به بهترین وجهی به آرزوی خود رسیده ؛ بهترین کامروا .
-
ایثار
فرهنگ نامها
(تلفظ: isār) (عربی) برگزیدن ، بخشش ، عطا ، کرامت کردن ؛ نفع دیگری با دیگران را بر نفع خود ترجیح دادن، گذشت کردن از حق خود برای آن که دیگری یا دیگران به حق خود برسند ، از خود گذشتگی .
-
پری
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari) (فرهنگ عوام) موجودی لطیف و بسیار زیبا و نیکوکار و نامرئی که گاه خود را نشان دهد و با جمالش انسان را فریفتهی خود میکند ؛ (به مجاز) زیبارو و دارای اندام ظریف.
-
جلوه
فرهنگ نامها
(تلفظ: jelve) (عربی) نمایان شدن ، خود را آشکار کردن ، خودنمایی؛ (به مجاز) زیبایی ، جاذبه .
-
نائله
فرهنگ نامها
(تلفظ: nā’ele) (عربی) (مؤنث نائل) ، یابنده ، بهرهمند ؛ کسی که به مقصود و مطلوب خود برسد .
-
بهاءالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: bahā’oddin) (عربی) آن که به آئین و دین خود ارزش دهد ؛ (در اعلام) شیخ محمدبن حسین عاملی (منسوب به جبل عامل) معروف به شیخ بهائی ، دانشمند بنام عهد شاه عباس صفوی .
-
کامرو
فرهنگ نامها
(تلفظ: kāmro) (کام = خواست ، اراده ، قصد + رو) ، به کام رونده ؛ ویژگی آن که به خواست و اراده خود حرکت میکند ؛ (به مجاز) دارای اراده .
-
مهاجر
فرهنگ نامها
(تلفظ: mohājer) (عربی) آن که برای اقامت دائم از وطن خود به جای دیگری سفر میکند ؛ هر یک از یاران پیغمبر (ص) که به همراه او از مکه به مدینه هجرت کردند .
-
گلربا
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol robā) گل + ربا = ربودن ، جزء پسین بعضی از کلمههای مرکب به معنی ' رباینده ' ، ربایندهی گل، آن که میتواند گل را به سوی خود مجذوب یا جذب کند ؛ به مجاز) زیبارو و با طراوت .
-
ارشین
فرهنگ نامها
(تلفظ: aršin) دوستترین ؛ (در اعلام) نام یکی از شاهدختهای هخامنشی است که در زمان خود به درایت و کاردانی مشهور بوده است .
-
عامر
فرهنگ نامها
(تلفظ: āmer) (عربی) (در قدیم) آباد کننده ، معمور ، آبادان ؛ بسیار عمر کننده (تفألاً فرزندان خود را به این نام موسوم مینمودند) .
-
نورافشان
فرهنگ نامها
(تلفظ: nur afšān) (عربی ـ فارسی) آنچه نور به اطراف خود میپراکند ، نور پاش ؛ (در قدیم) نور افشانی کردن.
-
واحده
فرهنگ نامها
(تلفظ: vāhede) (عربی) (مؤنث واحد) آنکه در نوع خود بینظیر و منحصر به فرد است ، یگانه ، بیمثل ، یکتا.
-
گل غنچه
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol qonče) غنچهی گل ؛ (در قدیم) گلگونه که زنان به روی خود میمالند ، غازه ، سرخاب .
-
همراز
فرهنگ نامها
(تلفظ: hamrāz) ویژگی هر یک از دو یا چند نفری که راز خود را به یکدیگر میگویند ؛ همدم ، همنشین ، مونس.