کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هُما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هما
فرهنگ نامها
(تلفظ: homā) (در پهلوی به معنی فرخنده)؛ پرندهای با جثهای نسبتاً درشت از خانوادهی لاشخورها ، دارای بالهای بلند ، دُم بلندِ لوزی شکل به رنگ خاکستری و یک دسته مو در زیر منقار . [هما به خوردن استخوان مشهور است و قدما می پنداشتند سایهاش بر سر هر کس ب...
-
واژههای همآوا
-
هما
فرهنگ نامها
(تلفظ: homā) (در پهلوی به معنی فرخنده)؛ پرندهای با جثهای نسبتاً درشت از خانوادهی لاشخورها ، دارای بالهای بلند ، دُم بلندِ لوزی شکل به رنگ خاکستری و یک دسته مو در زیر منقار . [هما به خوردن استخوان مشهور است و قدما می پنداشتند سایهاش بر سر هر کس ب...
-
جستوجو در متن
-
همادیس
فرهنگ نامها
(تلفظ: homā dis) (هما + دیس (پسوند شباهت)) مثل هما ، شبیه به هما ؛ (به مجاز) خوش اقبال ، خوشبخت و سعادتمند .
-
همابخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: homā baxt) (هما + بخت) (به مجاز) ، خوشبخت ، سعادتمند .
-
همادخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: homā doxt) (هما + دخت = دختر) ، (به مجاز) دختر خوشبخت ، دختر سعادتمند .
-
همایون
فرهنگ نامها
(تلفظ: homāyun) (= هما + گون) دارای تأثیر خوب ، خجسته ، مبارک ، فرخنده ؛ (در موسیقی ایرانی) یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی ؛ (در قدیم) از شبکههای بیست و چهارگانهی موسیقی ایرانی ؛ (در اعلام) نام دلاوری ایرانی مشهور به زرین کلاه .