کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقطهبهنقطه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دینبه
فرهنگ نامها
(تلفظ: din beh) دینِ بهتر ، کیش و آیینِ برتر ؛ (در قدیم) دین زرتشتی ؛ (در قدیم) (به مجاز) زرتشتیان.
-
بهآرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: beh ārā) نیکو آرایش شده .
-
بهآفرید
فرهنگ نامها
(تلفظ: beh āfarid) نیکو آفریده ، آفریدهی خوب و زیبا ، خوش سیما ؛ (در اعلام) نام خواهر اسفندیار در روایات ملی.
-
بهآفرین
فرهنگ نامها
(تلفظ: beh āfarin) خوب آفریده ، خوش سیما ، خوش منظر .
-
بهثنا
فرهنگ نامها
(تلفظ: beh sanā) بهترین ستایش .
-
بهدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: beh din) دیندار بهین ؛ (در اعلام) عنوانی برای پارسایان ایران باستان (زرتشتیان) .
-
بهروان
فرهنگ نامها
(تلفظ: beh ravān) روان شاد .
-
بهستا
فرهنگ نامها
(تلفظ: beh setā) بهترین ستایش کننده .
-
آزاد به
فرهنگ نامها
(تلفظ: āzād beh) آزادِ نیکو و پسندیده ؛ (در اعلام) نام مرزبان ' حیره ' در زمان یزدگرد که در جنگ با خالدبن ولید سردار سپاه مسلمین شکست خورد و به قتل رسید .
-
جستوجو در متن
-
کیارس
فرهنگ نامها
(تلفظ: kiyāras) تصحیفِ [تغییر دادن یا کم و زیاد کردن نقطههای آن ، خطا کردن در نوشتن و خواندن کلمهای] واژهی کیارش ، ← کیارش .
-
سوران
فرهنگ نامها
(تلفظ: surān) سار ، پرندهای است سیاه رنگ دارای نقطههای سفید که خوش آواز است .
-
ستاره
فرهنگ نامها
(تلفظ: setāre) (در نجوم) هر یک از اجسام نورانی آسمان که معمولاً شبها از زمین به صورت نقطههای نورانی چشمک زنِ نسبتاً ساکن دیده میشوند ؛ اختر ، نجم ؛ (به مجاز) بخت و اقبال و نماد شخص مجلس آرا و زیبا رو .
-
آتا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ātā) (ترکی) پدر ، جد ، سرپرست ، ریش سفید ؛ (در اعلام) نام پادشاهی در دامنههای شمالی جبال 'نیشپو' که در جنوب آن ' داگارا ' واقع بود. و محتملاً در نقطهای [در جغرافیای قدیم] از ناحیهی صحنه (سنندج) که توسط لشکر آشوریان تار و مار شد .