کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منتسب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
امیرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: amirā) (عربی ـ فارسی) (امیر + ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به امیر ، منتسب به پادشاه و حاکم و امیر . ← امیر .
-
ایرانه
فرهنگ نامها
(تلفظ: irāne) (ایران + ه (پسوند نسبت)) ، منسوب به ایران ، مربوط به ایران ، ایرانی ، منتسب به ایران زمین .
-
ایزدوند
فرهنگ نامها
(تلفظ: izadvand) (ایزد + وند (پسوند نسبت)) ، منسوب به ایزد ، منتسب به خدا ، ایزدی ، خدایی.
-
رازانه
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāzāne) (راز = نهانی ، سِر ، رمز + انه (پسوند نسبت)) ، به معنی منسوب به راز و منتسب به راز ، پوشیده و رازآلود .
-
فریمانه
فرهنگ نامها
(تلفظ: farimāne) (فریمان + ه (پسوند نسبت)) ، منسوب به فریمان ، منتسب به فریمان، ← فریمان ؛ نام دهی در شهرستان سبزوار.
-
نوشینه
فرهنگ نامها
(تلفظ: nušine) (نوش + اینه (پسوند نسبت)) ، منسوب به نوش ، منتسب به نوش ؛ نوشین ، ← نوشین .
-
دیارا
فرهنگ نامها
(تلفظ: diyārā) (دیار = خانه ، زادگاه و وطن + الف (اسم ساز)) ، منسوب به دیار، منتسب به دیار؛ (به مجاز) وطنی، بومی . ← دیار.
-
بصیرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: basirā) (عربی ـ فارسی) (بصیر + ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به بینا و آگاه ، منتسب به دانایی ، دختری که بینا و دانا باشد . + ن.ک. بَصیر .
-
رشنان
فرهنگ نامها
(تلفظ: rašnān) (در اوستایی) منسوب به رَشن که در آئین زرتشتی فرشتهی عدالت است و به معنی عادل و دادگر میباشد ؛ (در فارسی) (رَشن = رش و باران + ان (پسوند نسبت)) ، منسوب به رَشن و رَش ، منتسب به باران (اندک) ؛ (به مجاز) با طراوت .
-
صنیعا
فرهنگ نامها
(تلفظ: sanieā) (عربی ـ فارسی) (صنیع = ساخته شده ، پرورش داده شده ، جامهی پاکیزه ، احسان و نیکی + الف (پسوند نسبت)) ، روی هم منسوب به صنیع ، منتسب به صنیع ؛ ن.ک. صنیع(در همین مدخل) .
-
مهدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: mahdin) (عربی ـ فارسی) (مَهد = (به مجاز) سرزمین ، کشور ، میهن + ین (پسوند نسبت)) ، منسوب به سرزمین و کشور ، منتسب به میهن؛ (به مجاز) بومی ، وطنی ، هم میهن.
-
برزان
فرهنگ نامها
(تلفظ: borzān) (بُرز = شکوه و جلال ، عظمت ، دارای قدرت ، نیرومند و با شکوه ، فراز + ان (پسوند نسبت))، منسوب به شکوه و جلال و عظمت ، منتسب به قدرتمندی و نیرومندی ؛ قدرتمند ، نیرومند.]این واژه (بُرزان) با کلمهی اوستایی ' بَرزان ' به معنای جایگاه بلند ...
-
کردیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: kordiyā) منسوب به کرد ، منتسب به کرد. ]به نظر میرسد این واژه برگرفته از افسانهی ' اصبحت کردیا و امسیت عربیا ' باشد. در مقدمه مثنوی نیز به این عبارت اشاره شده است. این افسانه یا عبارت منسوب است به ابوعبدالله بابونی یکی از شیوخ عرفان در روزگار...
-
هونیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: hu niyā) (هو = خوب + نیا) دارای نیای خوب ، نیکوتبار ، نیک نژاد ؛ (در پهلوی) (= هونیاک) به معنی خوب نیا ، دارای اصل و نسب اصیل ، منتسب به خانوادهای شریف ؛ [مکنزی این واژه را در پهلوی مطبوع و لذتبخش معنا کرده است].