کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معنی شکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بازیار
فرهنگ نامها
(تلفظ: bāzyār) (در قدیم) کشاورز ، برزگر ، کارگر کشاورزی ؛ (در قدیم) مربی و نگهدارنده باز ، میر شکار ، بازدار .
-
رهام
فرهنگ نامها
(تلفظ: rohām, rohhām) (در اعلام) نام پسر گودرز که در جنگ دوازده رخ ' بارمان ' را کشت ؛ (در عربی) پرندهای که شکار نکند ؛ عدد بسیار .
-
شهباز
فرهنگ نامها
(تلفظ: šahbāz) (= شاهباز) ، نوعی باز سفید رنگ با چشمان زرد و پنجه و منقار قوی که در قدیم آن را برای شکار تربیت میکردند .
-
شیراوژن
فرهنگ نامها
(تلفظ: širo(w)žan) (در قدیم) شیر افکن ، شکار کننده و افکنده شیر و (به مجاز) بسیار شجاع و قدرتمند .
-
آرتمیس
فرهنگ نامها
(تلفظ: ārtemis) (معرب از یونانی) ؛ (در اعلام) نام یکی از چند تن الههی یونانی که بر سکههای اشکانی صورت یا علامت آنها نقش شده است. آرتمیس نزد یونانیان ربالنوع شکار بوده است ؛ (در اعلام) نام یکی از بانوان ایران باستان در زمان خشایارشا که دریادار بود ...