کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معشوقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جاندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: jān doxt) محبوبه ، معشوقه .
-
دلاویژ
فرهنگ نامها
(تلفظ: del āviž) (= دلاویز) آویژه یا آویزه دل ؛ (به مجاز) دلبر و معشوقه .
-
حبیبه
فرهنگ نامها
(تلفظ: habibe) (عربی) (مؤنث حبیب) ، دوست ، یار ، معشوقه .
-
سعاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: soeād) (عربی) نام زن محبوبی در عرب ، نام معشوقهای در عرب.
-
ماهنگار
فرهنگ نامها
(تلفظ: māh negār) (ما + نگار = معشوق) (به مجاز) معشوقهی زیبا رو .
-
ملیکا
فرهنگ نامها
نام مادر امام زمان (ع) معشوقه ی زئوس ملکه ی یونان
-
غزال
فرهنگ نامها
(تلفظ: qazāl) (عربی) نوعی آهوی ظریف اندام و بسیار تندرو با چشمان درشت سیاه ؛ (در قدیم) (به مجاز) معشوقهی زیبا .
-
سلمی
فرهنگ نامها
(تلفظ: salmi) (عربی) (در گیاهی) نام گیاهی است ؛ (در اعلام) زنی معشوقه در عرب و (به مجاز) هر معشوق را گویند .
-
ماهوش
فرهنگ نامها
(تلفظ: māhvaš) (= مهوش) ماه مانند ، مانند ماه ؛ (به مجاز) رعنا و زیبا و معشوقه ، زیبا و درخشان. + ن.ک. مَهوش .
-
محبوبه
فرهنگ نامها
(تلفظ: mahbube) (عربی) نام گیاهی (محبوبهی شب) ؛ محبوب (زن) ؛ معشوق ، معشوقه ، محبوب ، + ن.ک. محبوب .
-
گلچهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol čehr) (= گل چهره) ، ← گل چهره ؛ (در اعلام) ' گلچهر' نام معشوقهی اورنگ در افسانههای ایرانی .
-
ذلفا
فرهنگ نامها
(تلفظ: zalfā) (عربی) دختر سفید روی ؛ (در اعلام) شاعره معاصر خلفای عباسی ، دختر ابیض زن و معشوقهی نجدة ابن اسود .
-
گلبرگ
فرهنگ نامها
(تلفظ: golbarg) (= برگ گل) (در گیاهی) هر یک از برگهای یک گل ، برگ گل ؛ (به مجاز) (دختر) همچون برگ گل ؛ (به کنایه) معشوقهای که بدنش مانند برگ گل لطیف و نازک باشد ؛ (در قدیم) (به مجاز) چهره ، رخسار .
-
شیرین
فرهنگ نامها
(تلفظ: širin) دارای مزهی شیرینی ؛ (به مجاز) مطبوع ، دلنشین و دلپذیر ؛ (به مجاز) زیبا ؛ (به مجاز) شیوا یا ادا شده با لهجهای گوش نواز (سخن) ؛ (به مجاز) گرامی ، عزیز ، به طور دلپذیر ، خیلی خوب، مطبوع و خوشایند شدن ؛ (در قدیم) (به مجاز) ارج و قرب پیداک...