کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مایل به جنس خود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
زرین
فرهنگ نامها
(تلفظ: zarrin) از جنس زر، به رنگ زر ، طلایی ، زیبا و آراسته.
-
مرمری
فرهنگ نامها
(تلفظ: marmari) (مرمر + ی (پسوند نسبت)) ، منسوب به مرمر ، ساخته شده از مرمر یا از جنس مرمر ، به رنگ مرمر ، سفید . + ← مرمر .
-
برفین
فرهنگ نامها
(تلفظ: barfin) (برف + ین (پسوند نسبت)) ، برفی ، از جنس برف ، سفید مانند برف ؛ (به مجاز) زیبا چهره.
-
ترلان
فرهنگ نامها
(تلفظ: tarlān) (در ترکی) مرغی از جنس باز شکاری را گویند. و (در کردی) به معنی زیبا و نام نوعی اسب است.
-
اطلسی
فرهنگ نامها
(تلفظ: atlasi) (معرب - فارسی) (اطلس + ی (پسوند نسبت)) ، منسوب به اطلس، از جنس اطلس ، ← اطلس؛ (در گیاهی) گیاهی است زینتی از تیرهی بادنجانیان دارای گل شیپوری و خوشبو به رنگهای سفید ، صورتی ، ارغوانی یا سرخ.
-
بهکام
فرهنگ نامها
(تلفظ: behkām) (به مجاز) کسی که به بهترین وجهی به آرزوی خود رسیده ؛ بهترین کامروا .
-
ایثار
فرهنگ نامها
(تلفظ: isār) (عربی) برگزیدن ، بخشش ، عطا ، کرامت کردن ؛ نفع دیگری با دیگران را بر نفع خود ترجیح دادن، گذشت کردن از حق خود برای آن که دیگری یا دیگران به حق خود برسند ، از خود گذشتگی .
-
پری
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari) (فرهنگ عوام) موجودی لطیف و بسیار زیبا و نیکوکار و نامرئی که گاه خود را نشان دهد و با جمالش انسان را فریفتهی خود میکند ؛ (به مجاز) زیبارو و دارای اندام ظریف.
-
جلوه
فرهنگ نامها
(تلفظ: jelve) (عربی) نمایان شدن ، خود را آشکار کردن ، خودنمایی؛ (به مجاز) زیبایی ، جاذبه .
-
نائله
فرهنگ نامها
(تلفظ: nā’ele) (عربی) (مؤنث نائل) ، یابنده ، بهرهمند ؛ کسی که به مقصود و مطلوب خود برسد .
-
بهاءالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: bahā’oddin) (عربی) آن که به آئین و دین خود ارزش دهد ؛ (در اعلام) شیخ محمدبن حسین عاملی (منسوب به جبل عامل) معروف به شیخ بهائی ، دانشمند بنام عهد شاه عباس صفوی .
-
کامرو
فرهنگ نامها
(تلفظ: kāmro) (کام = خواست ، اراده ، قصد + رو) ، به کام رونده ؛ ویژگی آن که به خواست و اراده خود حرکت میکند ؛ (به مجاز) دارای اراده .
-
مهاجر
فرهنگ نامها
(تلفظ: mohājer) (عربی) آن که برای اقامت دائم از وطن خود به جای دیگری سفر میکند ؛ هر یک از یاران پیغمبر (ص) که به همراه او از مکه به مدینه هجرت کردند .
-
گلربا
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol robā) گل + ربا = ربودن ، جزء پسین بعضی از کلمههای مرکب به معنی ' رباینده ' ، ربایندهی گل، آن که میتواند گل را به سوی خود مجذوب یا جذب کند ؛ به مجاز) زیبارو و با طراوت .
-
ارشین
فرهنگ نامها
(تلفظ: aršin) دوستترین ؛ (در اعلام) نام یکی از شاهدختهای هخامنشی است که در زمان خود به درایت و کاردانی مشهور بوده است .