کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قَوْمِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پریس
فرهنگ نامها
(تلفظ: paris) پارس (قوم) .
-
میرپارسیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: mir pārsiyā) (میر = امیر + پارسیا = از قوم پارس) ، امیر پارسی ، حاکم و شاه قوم پارس + امیر و پارسیا.
-
الناز
فرهنگ نامها
ناز ترین یا محبوب ترین فرد یک قوم یا طایفه
-
پرسیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: persiyā) منسوب به قوم پارس ؛ (به مجاز) پارسی.
-
آریابد
فرهنگ نامها
(تلفظ: āriyābod) (آریا + بد/-bod/ (پسوند محافظ یا مسئول)) ، مهتر و بزرگ قوم آریائی ، رئیس قوم آریایی ، نگهبان نژاد آریا .
-
صالح
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāleh) (عربی) شایسته و درستکار ، نیک ، خوب ، درست؛ (در قدیم) دارای اعتقاد و عمل درست دینی؛ (در اعلام) نام پیغمبری از قوم ثمود که طبق روایات وی بر قوم ثمود نبوت میکرد ، او را از فرزندان سام بن نوح نوشتهاند .
-
پارسیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: pārsiyā) منسوب به پارسی ، (منسوب به قوم پارس) ؛ پارسی ، اهل پارس ، از مردم پارس .
-
کوشان
فرهنگ نامها
(تلفظ: kušān) (از کوش (کوشیدن) + ان (پسوند صفت فاعلی)) ، ← کوشا ؛ به علاوه کوشان نام قوم و سرزمینی است .
-
شعیب
فرهنگ نامها
(تلفظ: šoeayb) (در اعلام) نام پیغمبری که پدر زن موسی بود و نام اصلی وی اوثیرن و به فارسی یوبب است. نام شُعَیب و قوم او (بنی مدین) در قرآن آمده است .
-
آریو
فرهنگ نامها
(تلفظ: āriu) (آری = آریا + او/-u/ (پسوند نسبت و شباهت)) ، منسوب به قوم آریایی ، شبیه آریائیان ؛ آریایی.
-
گیلان
فرهنگ نامها
(تلفظ: gilān) (گیل = قوم ساکن گیلان + ان (پسوند مکان)) به معنی سرزمین گیلها .
-
گیلدا
فرهنگ نامها
(تلفظ: gildā) (گیل = قوم ساکن گیلان + دا = دادن ، آفریدن ، ساختن) (به مجاز) پرورش یافتهی مردم گیل (گیلان).
-
گیلنوش
فرهنگ نامها
(تلفظ: gil nuš) (گیل = گیلان ، قوم ساکن گیلان + نوش = عسل ، زندگی ، شیرین) (به مجاز) ویژگی آن که ویژگیهای (شیرینی و گوارایی) گیلان را دارد ؛ (به مجاز) آن که مظهر زندگی و جاودانی گیل (گیلان) است .
-
نقیب
فرهنگ نامها
(تلفظ: naqib) (عربی) مهتر قوم ، سالار ، سرپرست گروه ؛ در دورهی صفوی تا قاجار آن که بر نقالان ، معرکهگیران ، مداحان و مانند آنها ریاست داشته است ، در دورهی صفوی معاون یا نایب کلانتر؛ (در قدیم) سرپرست و متصدی امور یک گروه خاص اجتماعی یا حکومتی .