کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قَلْبٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فؤاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: fo’ād) (عربی) (در قدیم) دل ، قلب .
-
نیکادل
فرهنگ نامها
(تلفظ: nikā del) خوش قلب ، خوش فطرت .
-
دل آرام
فرهنگ نامها
آرامش دهنده قلب، تسکین دهنده دل
-
نیکدل
فرهنگ نامها
(تلفظ: nik del) (در قدیم) (به مجاز) خیرخواه و مهربان ، خوش قلب .
-
همت
فرهنگ نامها
(تلفظ: hemmat) (عربی) اراده ، انگیزه ، و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف ؛ بلند طبعی ، بلند نظری ، جوانمردی ؛ (در قدیم) خواست ، آرزو ؛ (در تصوف) توجه قلب با تمام نیروی روحی به خداوند، دعا از صمیم قلب .
-
شمیلا
فرهنگ نامها
(تلفظ: šomilā) قلب شدهی [پدیده آوایی در زبان مثل : دیوار و دیوال] شُمیرا . ← شُمیرا و سمیرا.
-
ورقا
فرهنگ نامها
(تلفظ: varqā) (عربی) کبوتر مادهی خاکستری رنگ ، فاخته ؛ (در تصوف) نفس کلیه را که قلب عالم و لوح محفوظ است .
-
مفرح
فرهنگ نامها
(تلفظ: mofarreh) (عربی) شادی آور ، نشاط آور ؛ (در پزشکی قدیم) داروی تقویت کنندهی قلب و دماغ .
-
امیرفؤاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: amir fo’ād) (عربی) امیر قلبها ، پادشاه دلها ، به تعبیری امیر صاحب دل ، پادشاه دارای دل منور به نور حق.
-
دلسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: delsā) (دل + سا (پسوند شباهت)) ، همچو دل که جایگاه عواطف و احساسات در انسان است . مثل قلب ؛ (به مجاز) دارای احساس ، دارای عاطفه .
-
دلیار
فرهنگ نامها
(تلفظ: del yār) [دل = جایگاه عواطف و احساسات در انسان ، قلب + یار (پسوند دارندگی)] دارای عواطف و احساسات ؛ (به مجاز) دلدار ، معشوق و محبوب .
-
الهام
فرهنگ نامها
(تلفظ: elhām) (عربی) به دل افکندن ، در دل انداختن ؛ القاء معنی خاص در قلب به طریق فیض؛ رسیدن فکر به ذهن و در معارف اسلامی القای امری از سوی خداوند به دل کسی ؛ (در قدیم) دریافت و شعور غریزی .
-
شاهد
فرهنگ نامها
(تلفظ: šāhed) عربی گواه ، حاضر ، مرد خوبروی ؛ در قدیم) به مجاز) محبوب ، خدای تعالی ؛ در تصوف) خداوند به اعتبار ظهور و حضور در قلب سالک ؛ در قدیم) به مجاز) عالی ، خوب ، دلپذیر .