کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غوزک پا و دست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تینا
فرهنگ نامها
(تلفظ: tinā) به لفظ زند و پا زند گل سرخ است ؛ (در عربی) طین .
-
حاصل
فرهنگ نامها
(تلفظ: hāsel) (عربی) نتیجه ، فراهم و موجود یا به دست آمده ، آنچه در طول عمر به دست آمده یا کسب شده است .
-
هالان
فرهنگ نامها
(تلفظ: hālān) (کردی) برانگیختن ؛ سرو صدا و جنجال ؛ دوستان ؛ پیچش ؛ (به مجاز) ویژگی دختری که به لحاظ زیبایی ، سرو صدا و جنجال بر پا میکند .
-
گلپا
فرهنگ نامها
(تلفظ: golpā) گل + پا = پای ، جزء پسین بعضی از کلمههای مرکب به معنی ' پاینده '،' پاییدن '، گلِ پاینده و جاوید ؛ به مجاز) همیشه دوست داشتنی شخص) ؛ محافظ و نگهبان گل ، گلبان ، باغبان ؛ به مجاز) خوشقدم .
-
یمین
فرهنگ نامها
(تلفظ: yamin) (عربی) (در قدیم) راست ، سمت راست ، در مقابلِ یسار ؛ دست راست انسان ؛ (به مجاز) دست یار، مایه اقتدار ؛ سوگند ؛ توانگری ، برکت و سعادت .
-
امیریدالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: amir yadollāh) (عربی) (به مجاز) امیر و پادشاهی که دست خدا یاور اوست و خداوند پشتیبان اوست و ... .
-
لبنا
فرهنگ نامها
(تلفظ: lobnā) (عربی) (در گیاهی) درختی که از آن میعهی سائله به دست میآید ؛ میعه ، سیلان ، روانی [میعه سائله (در قدیم) مادهی رزینی که از درخت میعه و بعضی درختان مناطق حاره به دست میآید و سابقاً مصرف دارویی و صنعتی فراوان داشت.]
-
حاذق
فرهنگ نامها
(تلفظ: hāzeq) (عربی) کارآزموده و دارای تجربهی کافی در دانش یا فنی ، چیره دست ، استاد و ماهر ، دارای هوش ، زیرک .
-
فرج
فرهنگ نامها
(تلفظ: faraj) (عربی) به دست آمدن وضعیت مناسب یا مورد علاقه در کار ؛ گشایش در کار و از میان رفتن غم و رنج .
-
ماهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: māher) (عربی) آن که در انجام کار و فن هنری استاد باشد و آن را بخوبی انجام دهد ، حاذق ، چیره دست .
-
مهبود
فرهنگ نامها
(تلفظ: mah bud) وزیر و گنجور بیدار دل انوشیروان که دلی پر خرد و رایی درست داشت و پیوسته در جستجوی نیکنامی بود و انوشیروان در بزمها بجز از دست وی غذا نمیخورد .
-
ایما
فرهنگ نامها
(تلفظ: imā) (عربی) چیزی را با حرکتِ دست یا چشم و ابرو نشان دادن ، اشاره ؛ بیان موضوعی به طور رمز یا خلاصه .
-
آرسس
فرهنگ نامها
(تلفظ: ārses) (در اعلام) نام پادشاه ایران و پسر اردشیر سوم (اخس) که به دست باگواس خواجه کشته شد.
-
یدالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: yadollāh) (عربی) دست خدا ، و (به مجاز) قدرت خداوند. (برگرفته از قرآن کریم ، آیهی 69 سورهی مائده) .
-
ماهیار
فرهنگ نامها
(تلفظ: māh yār) (در اعلام) نام دستور [وزیر] دارا و کُشندهی او ؛ ]چون دارا از اسکندر شکست خورد و گریزان شد به دست دو دستور خود ماهیار و جانوسپار به قتل رسید[ .