کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آتمین
فرهنگ نامها
(تلفظ: ātmin) (ترکی) (به مجاز) اسبسوار ؛ [البته در برخی از گویشهای زبان ترکی مفهوم اسب سوار را به ذهن متبادر میکند گو اینکه معنای اصلی آن ' اسب سوار شو ' میباشد] .
-
آراسپ
فرهنگ نامها
صاحب اسب آراسته، سوار اسب زیبا وآراسته
-
فارس
فرهنگ نامها
(تلفظ: fāres) (عربی) (در قدیم) سوار بر اسب و (به مجاز) دلاور ، جنگجو .
-
اسوار
فرهنگ نامها
(تلفظ: asvār) (معرب از پهلوی) سوار؛ عنوانی که ایرانیان باستان به مردان دلیرِ آزاده میدادند؛ در بعضی متون به معنی آزادگان و بزرگان آمده.
-
شهسوار
فرهنگ نامها
(تلفظ: šah savār) (= شاه سوار) ، ماهر در سوارکاری ؛ (در قدیم) (به مجاز) شخص بسیار برجسته و ممتاز ؛ شوالیه .