کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرو
فرهنگ نامها
(تلفظ: sarv) (در گیاهی) هر یک از انواع درختان بازدانه از خانواده مخروطیان که همیشه سبز است ؛ (به مجاز) شاداب و با طراوت .
-
جستوجو در متن
-
سروگل
فرهنگ نامها
(تلفظ: sarv gol) (سرو = درخت سرو + گل) (به مجاز) زیبا و با طراوت و شاداب .
-
سرویندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: sarvin doxt) (سَروین + دخت = دختر) ، دختر سرو گونه ، دختری که ویژگی سرو (شادابی و طراوت ، بلند بالایی) را دارد .
-
سرودخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: sarv dox) (سرو + دخت = دختر) (دختر سرو قد) دختری که ویژگی سرو (شادابی و طراوت) را دارد ؛ (به مجاز) خوش اندام ، بلند قد ، معشوق خوش قد و بالا .
-
هالان
فرهنگ نامها
(تلفظ: hālān) (کردی) برانگیختن ؛ سرو صدا و جنجال ؛ دوستان ؛ پیچش ؛ (به مجاز) ویژگی دختری که به لحاظ زیبایی ، سرو صدا و جنجال بر پا میکند .
-
سروی
فرهنگ نامها
(تلفظ: sarvi) (منسوب به سرو) ، نوعی از خطوط اسلامی ، نخلی ، شجری .
-
سروین
فرهنگ نامها
(تلفظ: sarvin) (در قدیم) شبیه سَرو ؛ (در کردی) روسری و چارقد .
-
سروناز
فرهنگ نامها
(تلفظ: sarv nāz) سرو نورسته ، سروی که شاخههای آن به هر طرف مایل باشد ؛ (در موسیقی ایرانی) نام نوایی .
-
ارسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: orsā) نام چند گونه سرو کوهی جزو تیرهی ناژویان که در اغلب نقاط استپی و خاتمهی جنگلهای مرطوب پراکندهاند.
-
شروان
فرهنگ نامها
(تلفظ: šarvān) در فارسی به معنی درخت سرو است ؛ (در اعلام) نام شهری در قفقاز و در قدیم از نواحی دربند (بابالابواب) بودکه در نزدیکی گنجه و شکی قرار داشت و به آن شیروان هم گویند.
-
گلسور
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol sur) گلِ درختِ سور . [سور درختی همیشه سبز از خانوادهی سرو با برگهای سوزنی ، پوست قرمز و تنهی خمرهای شکل است] .
-
سور
فرهنگ نامها
(تلفظ: sur) (در گیاهی) درختی همیشه سبز از خانوادهی سرو با برگهای سوزنی ، پوست قرمز و تنهی خمرهای شکل ؛ (اسم مصدر) خوشی و شادمانی ، سُرور. ]این واژه با کلمهی سُوَر جمع سوره (سورههای قرآن) هم نویسه است[.