کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سختگیر و چشم تنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شهلا
فرهنگ نامها
(تلفظ: šahlā) (عربی) دارای چشم رنگ سیاه چون رنگ چشم میش و (به مجاز) زیبا و فریبنده (چشم) ؛ (در گیاهی) ویژگی نوعی نرگس که حلقهی وسط آن سرخ یا بنفش است ؛ نرگس ، نرگس شهلا.
-
گلاره
فرهنگ نامها
چشم، مردمک چشم و نامی دخترانه دارای ریشه ی کُردی است به معنی نور چشمی، بسیار عزیز و گرامی
-
تیارا
فرهنگ نامها
(تلفظ: tiyārā) در گویش لری ' تی ' به معنی چشم و ' آرا ' در فارسی به معنی آراستن است. روی هم به معنی آرایندهی چشم (؟).
-
نورالعین
فرهنگ نامها
(تلفظ: nuroleein) (عربی) نور ِچشم (چشمها) ؛ (به مجاز) عزیز و گرامی .
-
تیام
فرهنگ نامها
تیام، در زبان لری، و بویژه در یکی از لهجه های لری، به معنای "چشم های من" می باشد. "تی" به معنای چشم می باشد.
-
درخشان
فرهنگ نامها
(تلفظ: de(a)raxšān) دارای درخشش ، روشن و تابان ، درخشنده ؛ (به مجاز) جالب توجه و چشم گیر و خوب و موفقیت آمیز .
-
بخشایش
فرهنگ نامها
(تلفظ: baxšāyeš) (اسم مصدر از بخشودن و بخشاییدن)، گذشت و چشم پوشی کردن گناه یا کار نادرست کسی ، عفو ، رأفت ، رحمت و شفقت .
-
دیدار
فرهنگ نامها
(تلفظ: didār) ملاقات ، دیدن یکدیگر ، دیدن ؛ (در تصوف) مشاهده ؛ (به مجاز) چهره ، روی و چشم .
-
ایما
فرهنگ نامها
(تلفظ: imā) (عربی) چیزی را با حرکتِ دست یا چشم و ابرو نشان دادن ، اشاره ؛ بیان موضوعی به طور رمز یا خلاصه .
-
حورا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ho(w)rā) (عربی) (در قدیم) (در ادیان) حور ، زن زیبای بهشتی ؛ زنِ سفید پوستِ سیاه چشم و موی.
-
عینالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: eynollāh) (عربی) چشم خدا ؛ (در عرفان) عین الله و عین العالم انسان کامل را گویند .
-
نجلا
فرهنگ نامها
(تلفظ: najlā) (عربی) (مؤنث انجل) ، زن فراخ چشم ، زنی که چشمانی وسیع و زیبا داشته باشد .
-
مژگان
فرهنگ نامها
(تلفظ: mož(e)gān) مژهها ، موی پلک چشم ؛ (در اصطلاح عشاق) اشاره به سنان و نیزه و پیکان و تیر که از کرشمه و غمزههای معشوق به هدف سینهی عاشق میرسد ، دارد .
-
منظر
فرهنگ نامها
(تلفظ: manzar) (عربی) آنچه بر آن نظر بیفتد و به چشم دیده شود ؛ جلوهی ظاهری هر شخص و (به مجاز ) صورت و چهره ، در مقابلِ مَخبَر ؛ (در قدیم) منظره .
-
بینش
فرهنگ نامها
(تلفظ: bineš) (اسم مصدر از دیدن) (به مجاز) قدرت ادراک و شناخت معمولاً وسیع و ژرف ، بصیرت؛ (به مجاز) نگرش ؛ (در قدیم) توانایی رؤیت ، دیدن ؛ (در قدیم) چشم .