کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سایهنشان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سایه
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāye) (در فیزیک) تاریکی نسبی که به سبب جلوگیری تابش مستقیم نور در سطح یا فضا ایجاد میشود در مقابلِ روشن ؛ (به مجاز) ، توجه ، عنایت ، پناه ، حمایت ؛ (در قدیم) (به مجاز) حشمت و بزرگی .
-
جستوجو در متن
-
سایتا
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāytā) مثلِ سایه ، مانندِ سایه .
-
سایان
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāyān) (کردی) (سای = سایه + ان (پسوند نسبت)) ، منسوب به سایه ، ← سایه .
-
سانیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāniyā) سایه روشنِ جنگل .
-
سایدا
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāydā) (کردی) (مرکب از سای + دا) سایهی مادر .
-
گونای
فرهنگ نامها
(تلفظ: gunāy) (ترکی) آفتابی ؛ سمت آفتاب رو بر خلاف ' قوزای ' که سمت سایه میباشد .
-
سایمان
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāymān) (کردی) (مرکب از سای + مان) ، مانند سایه ؛ (در ترکی) به معنی خان بزرگ ، محاسب.
-
ساینا
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāynā) (اوستایی) نام خاندانی از موبدان زرتشتی ؛ (در طبری) ساکت و بیصدا ؛ سایهای که مشخص و قابل رؤیت باشد .
-
مهسایه
فرهنگ نامها
(تلفظ: mah sāye) (مه = ماه + سایه) (به مجاز) پرتو ماه ، مهتاب ؛ (به مجاز) زیبارو .
-
هما
فرهنگ نامها
(تلفظ: homā) (در پهلوی به معنی فرخنده)؛ پرندهای با جثهای نسبتاً درشت از خانوادهی لاشخورها ، دارای بالهای بلند ، دُم بلندِ لوزی شکل به رنگ خاکستری و یک دسته مو در زیر منقار . [هما به خوردن استخوان مشهور است و قدما می پنداشتند سایهاش بر سر هر کس ب...