کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سامان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سامان
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāmān) سرزمین ، ناحیه ، محل ، مکان ؛ ترتیب و روش چیزی یا کاری ، ثروت ، دارایی ، قوت ، توانایی ؛ (در قدیم) صبر ، آرام و قرار ؛ (در اعلام) جدِ خاندان سامانی که او را ' سامان خدات' میگفتند .
-
جستوجو در متن
-
سانی
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāny) سامان یافته .
-
طراوت
فرهنگ نامها
(تلفظ: tarāvat) (عربی) تر و تازگی ، (در قدیم) (به مجاز) سامان و رونق .
-
امیرسامان
فرهنگ نامها
(تلفظ: amir sāmān) (عربی ـ فارسی) (به مجاز) حاکم و امیری که امور او به سامان باشد ، پادشاهی که متصف به قوت و توانایی باشد.
-
سامیز
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāmiz) فسان ، سنگی که با آن کارد و شمشیر و امثال آن را تیز کنند ، سنگ کارد و تیغ ؛ سامان .
-
آراسته
فرهنگ نامها
(تلفظ: ārāste) (صفت مفعولی از آراستن) آرایش شده و زینت و زیور داده شده ؛ آن که علاوه بر ظاهر مرتب دارای صفتهای خوب اخلاقی نیز هست ؛ (در قدیم) منظم ، مرتب ، دارای سامان ، با زیور و زینت.
-
نوا
فرهنگ نامها
(تلفظ: navā) صدای موسیقیایی، نغمه؛ (در موسیقی ایرانی) یکی از دستگاههای هفتگانهی موسیقی سنتی ایران؛ آوازِ پرندگان خوش صدا ، مانند بلبل ؛ (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) آواز ، از الحان قدیمی، پرده ، مقام ؛ سامان و ترتیب و نظم ؛ (در قدیم) (به مجاز) نفع ...