کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساغر به سر کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نوازش
فرهنگ نامها
(تلفظ: navāzeš) (اسم مصدر از نوازیدن) ، از روی مهربانی دست بر سر و روی کسی کشیدن ؛ به آرامی و پیاپی لمس کردن ، مهربانی ، لطف ؛ (در قدیم) تسلی و دلجویی ، بخشش و عطا ، ترنم و تغنی؛ عمل نواختن آلات موسیقی .
-
تاران
فرهنگ نامها
(تلفظ: tārān) [تار (= تارک) ، تارک سر ، فرق سر + ان (پسوند نسبت)] منسوب به تار ، تارک ، فرق سر ، تارک سر ؛ (به مجاز) بسیار عزیز و گرامی ؛ (در ترکی) زمین گسترده ، مزرعه .
-
تارک
فرهنگ نامها
(تلفظ: tārak) قسمت بالا و میانیِ سر ، فرق سر ؛ (به مجاز) اوج .
-
لالهسار
فرهنگ نامها
(تلفظ: lāle sār) لاله سر ؛ مرغی است خوش آواز و سر سرخ ؛ به علاوه (لاله + سار (پسوند مکان)) ، ← لالهزار .
-
ساره
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāre) (عبری) (= سارا ، سارای) به معنی امیرهی من ؛ (در اعلام) زوجه ابراهیم خلیل (ع) و مادر اسحاق (ع) ؛ (در هندی) شاره یا نوعی لباس محلیِ زنان هند و پاکستان که به صورت پارچهای سبک و بلند است و یک سر آن را به دور کمر میپیچند و سر دیگر آن را بر...
-
التیام
فرهنگ نامها
(تلفظ: eltiyām) (عربی) به هم آوردن ، سر به هم آوردن ، پیوسته شدن ، سازواری میان دو چیز ؛ (به مجاز) صلح و آشتی .
-
سرافشان
فرهنگ نامها
(تلفظ: sarafšān) (در قدیم) جنبانندهی سر از ناز و کرشمه و یا از کبر و غرور ؛ (به مجاز) ویژگی کسی که سر می دهد و فداکاری میکند .
-
زلفا
فرهنگ نامها
(تلفظ: zolfā) (زلف = موی بلندِ سر ، گیسو + الف (پسوند نسبت)) ، روی هم به معنی منسوب به زلف و (به مجاز) زیبایی زلف معشوق است ؛ (در عربی ، زلفی) نزدیکی و منزلت و قربَت .
-
خروشان
فرهنگ نامها
(تلفظ: xorušān) آن که خروش بر میآورد ، خروشنده ؛ (به مجاز) پر تلاطم و پر سر و صدا و جوشان.
-
فکور
فرهنگ نامها
(تلفظ: fakur) (عربی) آن که بسیار فکر میکند ، دانا ، خردمند ؛ (در حالت قیدی) به معنی در حال فکر ؛ (در قدیم) ویژگی آن که در فکر ، نگرانی و دغدغهی خاطر به سر میبَرد .
-
ذبیح الله
فرهنگ نامها
(تلفظ: zabihollāh) (عربی) قربانی شده برای خدا ، سر بریده برای خدا ؛ (در اعلام) لقب حضرت اسماعیل (ع) و به قولی لقب اسحاق نبی که هر دو فرزند ابراهیم خلیل (ع) بودند .
-
رودک
فرهنگ نامها
(تلفظ: rudak) (رود = فرزند به ویژه پسر + ک/-ak/ (پسوند تحبیب و نسبت)) ، پسر دوست داشتنی و محبوب ؛ نامِ مَعبر کوهستانی بسیار خطرناکی در انتهای رشتهکوههای فارس ، بر سر راه کازرون و بوشهر .
-
گلباران
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol bārān) گل ریزان ، گل پاشان ، ریختن و پاشیدن گل ؛ ریختن گلِ فراوان بر سر کسی یا جایی معمولاً به قصد تمجید و بزرگ داشت .
-
راشین
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāšin) (راش = نوعی درخت در جنگلهای ایران + ین (پسوند نسبت)) (به مجاز) سر سبز و خرم و با طراوت ؛ به علاوه راشین در برخی منابع راه آبی یا جویباری که از سبزه زار میگذرد معنی شده است .
-
هاله
فرهنگ نامها
(تلفظ: hāle) (در نجوم) حلقهی نورانی سفید یا رنگی که گاهی گِردِ قرص ماه یا خورشید دیده می شود ؛ حلقه یا حاشیهی تابناکی که در اطراف چیزی به ویژه در اطراف سر مقدسین در نقاشیها دیده می شود ؛ (به مجاز) آنچه گرداگرد چیزی یا جایی را فرا میگیرد .